راه ما ارگان نشراتی شورایی سراسری حزب وطن مسرت دارد تا یک

بار دیگر اسناد ، گزارش ها و فیصله های مجمع عمومی حزب وطن را که در پنجم

میزان ۱۳۹۱ در افغانستان ــ کابل تدویر یافته بود به نشر میرساند . در اغاز گزارش

اساسی کمسیون تدارک و تدویر مجمع عالی حزب وطن برای اجلاس این مجمع عالی

که توسط فقیر محمد ودان قرات شده بود به نشر می رساند  تا سیاه روی شودهر کی در او غش باشد . 

 

 

 

          گـزارش اسـاسی کمسیون تدارک و تدویر مجمع 

          عـالی حـزب وطن برای اجلاس این مجمع عالی 

                   ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

حزب وطن در مسیر انکشاف اوضاع  افغانستان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرطان 1369 ـ ....

 

 

   رفقای عزیز اعضای مجمع عالی حزب وطن !

         دوستان عزیز ؛ مهمانان عالیقدر !

         خانم ها و آقایان !

         مسرت دارم که به نمایندگی از کمسیون تدارک و تدویر مجمع عالی حزب وطن ، حضور شما عزیزان را درنخستین لحظات اجلاس مجمع عالی حزب وطن ـ این سرآغاز رستاخیز مجدد حزب محبوب ما در وضعیت سیاسی کشور ـ درین تالار خیر مقدم میگویم . زندگی پر از فراز و نشیب این حزب، گنجینه مملو از قهرمانی های بی بدیل بهترین فرزندان مادر وطن ماست که با اعتقاد راسخ ِ خدمت راستین به مردم افغانستان ، با باور خدشه ناپذیر به مردم سالاری ، عدالت و ترقی و با برافراشته نگهداشتن درفش صلح، قهرمانانه رزمیدند ؛ اندیشه آفریدند ؛ بربنیاد حراست از منافع ملی عمل کردند و در مبارزه علیه اهریمن واپس گرایی و توطئه های ناشی از عوامل «ستون پنجم» ، قربانی های بی مثال و درسهای بزرگ و ارزشمند تاریخی را از خویش به میراث گذاشتند .   

       اینک ما امروز جمع شده ایم تا نه تنها خاطره تابناک این قهرمانان را گرامی داریم ؛ بلکه تلاش ما اینست تا با افروختن مشعل اندیشه ها و سرمشق قراردادن مبارزه و تجارب عملی شان ، گذشته حیات حزبی مان را تدقیق و برسی نموده ، وظایف امروز مان را مشخص و راه رزم و پیکار آینده مان را در امر خدمت به مادر وطن ، روشن سازیم .

       

         رفقا و دوستان !

        

     وقتی به گذشته حیات حزبی مان نظر می اندازیم ، چهره درخشان و قامت برافراشتۀ اندیشه ور ِ سربلند و سیاست مدار شجاعی چون شهید دوکتور نجیب الله ، رهبر بی بدیل و بنیاد گذار حزب وطن را بمثابه سرمشق پر افتخاری به خاطر می آوریم که  با جلایش اندیشه های صلح خواهانه خویش، با عظم عظیمش جهت اخراج لشکر بیگانه از کشور و انجام پیروز مند رسالت «نجات ملی» ، با طلایۀ ظفرمند حماسه «دفاع مستقلانه» از وطن ، با حواله نمودن ضربت کوبنده بر گرایشات شیاطینی که آرمان تبدیل افغانستان به کنفدراسیون پاکستان را نشخوار مینمودند، با مردانه ایستادنش در برابر توطیه تجزیه افغانستان به شمال و جنوب، با گذشت منحصر به فرد تاریخی اش از قدرت و در نهایت با حماسه شهادتش ، چون استوره ای بر تارَک تاریخ میهن ما، به زندگی جاودانه رسیده و صدر نشین قلب های مردم افغانستان گردیده است. شهید دوکتور نجیب الله قافله سالار هزاران شهیدی سرافرازی است که شرافتمندانه و با تبارز تقوی بینظیر و باور خدشه ناپذیر زیستند ، در راه آرمانهای انسانی حزب ، بی هراس رزمیدند و قهرمانانه جام شهادت نوشیدند . درین لحظه تاریخی و با شکوه حیات حزبی مان ، از شما حضار محترم دعوت مینمایم تا بخاطر تجدید تعهد مان به آرمانهای بزرگ انسانی شهیدان حزب ما و همه گلگون کفنان سرخروی هموطن مان که بخاطر دفاع از وطن ، آزادی ، عدالت ، ترقی ، دموکراسی و صلح رزمیدند و جانهای شیرین شان را قربانی نموده اند ؛ به پا ایستیم و با سکوت یک دقیقه یی یاد شان را گرامی داشته و شادی روح پاک شان را از بارگاه ایزد آفریدگار استدعا نمائیم . (بعد از یک دقیقه سکوت ـ تشکر از شما )

    

       حضار محترم خانم ها و آقایان !

        

       اجلاس مجمع عالی کنونی حزب ما بخاطری از اهمیت بزرگ تاریخی و سیاسی برخوردار است که از یک طرف در شرایط خاص و پیچیده سیاسی ، اقتصادی و امنیتی کشور ما ، منطقه و جهان و از جانب دیگر ؛ اینک در زمانی دایر می گردد که از تدویر کنگره سرطان 1369 خورشیدی ، بیشتر از ... سال سپری گردیده است . درین مدت زمان ، کشور و مردم ما رنج های استخوانسوز ِ دشوارترین سالهای حیات شان را توأم با مداخلات گسترده خارجی متحمل گردیده اند . در نتیجه این مداخلات بود که بغاوت شمال در نیمه دوم سال 1370 خورشیدی سازماندهی و با انکشاف آن کودتای 26 حمل 1371 عملی و در نتیجه ، عملیه صلح ملل متحد سبوتاژ و قدرت دولتی بوسیله کودتاچی های مزدور ، به نیروهای با طرز تفکر قرون وسطایی وغارتگر انتقال گردید ؛ حزب وطن و ساختارهای ملکی و نظامی دولتی ، از داخل منفجر و فروپاشیده شدند ؛ کشور به دور دیگر از دایره شیطانی جنگ فرو برده شد ؛ جنگ میان«تنطیم های جهادی» بر سر تقسیم  ، حفظ و یا بدست آوردن قدرت ، به سازماندهی «حرکت طالبان» به وسیله آی . اس . آی پاکستان منجر و جنگ میان «طالبان» و «تنظیمهای جهادی» ،افغانستان را به مرکز قومانده «القاعده» مبدل ساخت . در نتیجۀ این جنگ ها مجموع نهاد های مادی و معنوی حیات مدنی ویران و افغانستان به میدان رقابت میان کشور های خارجی ، به مرکز تروریزم بین المللی و مافیای بین المللی مواد مخدر مبدل و در نهایت ، اوضاع ِ به میان آمده باعث مداخله نظامی جامعه بین المللی و وضعیت نابهنجار کنونی گردید . همچنان فروپاشی اتحاد شوروی و سیستم بین المللی سوسیالستی ، تغییر نظامهای سوسیالستی این کشور ها به سرمایه داری و اضمحلال اتحاد نظامی «وارسا» ، اثرات گسترده یی بر وضعیت سیاسی ، اقتصادی و نظامی منطقه ما و جهان بجا گذاشت که پی آمد آن تغییرات استراتژیک در آسیای مرکزی ، اروپای شرقی وسایر کشور های شوروی گرای دارای نظام های «دموکراتیک» ودر نتیجه یک قطبی شدن جهان بود . تبارز جمهوری چین بمثابه قدرت رشد یابنده بزرگ اقتصادی و نظامی جهان ، رشد سریع اقتصاد هندوستان ، تبارز مجدد اقتصادی و نظامی فدراتیف روسیه و اثرات پیمان شانگهای ، تبارز اهمیت اقتصادی آسیای مرکزی و تحرکات قدرت های اقتصادی و نظامی جهان در رقابت بر سر منابع آن ، مداخلات غرض آلود و ماجراجویانه جمهوری اسلامی پاکستان و جمهوری اسلامی ایران در امور داخلی سایر کشور ها منجمله و بطور آشکار در امور داخلی کشور ما ، آغاز خیزش های مردمی در کشورهای شرق میانه و شمال افریقا  با خواست های دموکراتیک ، وضع جهان و منطقه را دگرگون ساخته اند که این دیگرگونی ها نمیتوانند تاثیراتی ژرفی بر کشور ما نداشته باشند . در نتیجه همین تاثیرات و در پروسه تداوم آن است که اینک بیش از چهل کشور جهان در افغانستان حضور نظامی دارند .

      تدقیق، برسی و استنتاج انکشافات اوضاع افغانستان طی سالهای دشوار و پر از فراز و نشیب مذکور و حقایق مربوط به حیات حزب ما درین مسیر ، تدقیق و استنتاج وضعیت کنونی کشور که بی ارتباط با اوضاع منطقه و جهان نبوده و نیست و برین مبنا استخراج وظایف دور نمایی و کوتاه مدت حزب بوسیله این اجلاس، مؤید اهمیت بزرگ تاریخی و سیاسی آن است . ما باور داریم که شما نمایندگان محترم انتخابی اعضای حزب وطن ، با درک اهمیت بزرگ سیاسی این مجمع عالی ، با احساس مسوولیت تاریخی در برابر نهضت ترقیخواهانه میهن و با تبارز سطح بلند آگاهی و فرهنگ عالی سیاسی ، در کار این مجمع عالی سهم فعال دموکراتیک گرفته و با انجام موفقانه وظایف خویش ، حد اعلای موفقیت آن را تضمین مینمائید .

     رفقا و دوستان !

      تدفیق علمی پیرامون چگونگی وضعیت حزب وطن در مسیر انکشاف اوضاع افغانستان ، ایجاب مینماید که نباید از رابطه تاریخی این حزب با حزب دموکراتیک خلق افغانستان طفره رفت . با صراحت باید اذعان داشت که نسل کنونی اعضای حزب ما در تاسیس ، گزینش ایدولوژی و اتخاذ اهداف و سیاست های سنتی حزب دموکراتیک خلق افغانستان نقش وسهمی نداشتند ؛ ولی اکثراً بمثابه اجرا گنندگان دساتیر رهبری حزب در راستای اهداف متذکره و با استنتاج از اثرات آن ، به عدم کارایی برداشت های ایدولوژیک ح . د . خ . ا و سیاست های مبتنی بر این برداشها  در شرایط کشور پی برده ، با چنین درکی توانستند که  تحت رهبری دوکتور نجیب الله ، بعد از مبارزه حاد درون حزبی ، سیاست مصالحه ملی را بعد از پلنوم هجدهم کمیته مرکزی ح .د . خ . ا (ثور 1365) به سیاست رسمی این حزب مبدل سازند . سیاست مصالحه ملی طی پروسه زمانی بیشتر از چهار سال ِ اعلام و تعمیل خویش (1365 ـ 1369 خورشیدی) ، در ابعاد اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، نظامی  و روابط خارجی و در تجربه زنده ، غنا کسب نموده و بمثابه دستگاه تفکر سیاسی افغانی  در کنگره سرطان 1369 ح . د . خ . ا مطرح و باعث آن گردید تا در مطابقت با آن ،  ح . د . خ . ا به حزب وطن مسما و حزب جدید با ماهیت کاملاً متفاوت از ح . د . خ . ا  وارد عرصه سیاسی کشور گردد . همچنان  کنگره مذکور ؛  بنیاد های سنتی فکری ـ سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، سیاست های عملی مبتنی برآن و نتایج زیانبار آن را مورد نقد و بررسی قرار داد ؛ ولی این نقد از یک طرف بنابر حضور نیرومند محافظه کاران سنتی  در داخل کنگره و از طرف دیگر بنابر حساسیت اوضاع داخلی کشور و معضلات اطراف آن ، به برخی مسایل ضرور پرداخته نتوانست و یا در مواردی هم ، بیان برخی مسایل ، صراحت لازم  نیافت. اکنون که آن ملحوظات رفع و شرایط مساعد گردیده ، ایجاب مینماید که مجمع عالی کنونی حزب وطن ، دیدگاه هایش را نسبت به گذشته تاریخی مذکور بطور کامل و با روشنی و صراحت هرچه بیشتر بیان نماید.

 

      رفقا و دوستان !

    قبل از تاسیس ح . د . خ . ا بنابر حاکمیت نظام های استبدادی و سرکوبگر دولتی ، تسلط باورهای قرون وسطائی و عقبماندگی شدید اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی در کشور ما ، علی الرغم وجود تجارب نهضت آزادیبخش ، ضد استبدادی و ترقیخواهانه میهن ما و درس های ناشی از آن ،  پروسۀ تکامل اندیشۀ سیاسی  سیر منظم و طبیعی نداشته ، گسست های عمیق و ممتد زمانی و انقطاب های شدید را متحمل گردیده بود.  بنابرین در آستانۀ تاسیس ح . د . خ . ا دستگاه افغانی تفکرسیاسی که بتواند واقعیت های جامعه افغانی را بشناسد، آن را توضیح و تفسیر نماید و عمل سیاسی را سمت دهد ، انسجام نیافته بود . نهضت نو پای روشنگری در آن وقتِ افغانستان ، نیز به نطفه های فکری جنبشهای سیاسی ـ تاریخی کشور، پالایش مجدد و انسجام این اندیشه ها، بی توجه مانده و یا اهمیت آنرا درک نموده نتوانستند.  بدین ملحوظ مؤسسین جوان حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز بی توجه به این مهم ، در امر تاسیس حزب مذکور تحت تاثیر جذابیت آن وقتِ اندیشه های « جنبش بین المللی  طبقۀ کارگر» قرار گرفتند، آنان در حالیکه تمایلات اندیشوی ایدیولوژی شدۀ  را با تعابیر شوروی گرا ئی  تبارز میدادند ، از یک سو درک  شان از بنیاد های سیستم فکری مذکور اندک ، التقاطی و پراگنده بود و از جانب دیگر از وضعیت و مشخصات جامعۀ افغانی شناخت سطحی و ناکافی داشتند.  بنابرین، پیشبینی نتایج انطباق اندیشۀ مذکور در وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی مشخص افغانستان، بوسیلۀ آنان با خوشبینی ها و هیجانات انقلابی توأم بود . در چنان شرایط اجتماعی ـ اقتصادی و با چنین دیدگاه ها ، ح. د . خ .  در 11 جدی 1343  تاسیس گردید. حزب در نخستین اصول مرامی خویش با پیش کش نمودن اهداف چون دفاع از تمامیت ارضی ، حاکمیت ملی و استقلال سیاسی ، مبارزه بخاطر ترقی اقتصادی ـ اجتماعی ، تحقق عدالت اجتماعی و دموکراسی، بهبود سطح زندگی زحمتکشان کشور از طریق  محوه مناسبات فیودالی و ماقبل فیودالی ، مبارزه علیه سلطه نواستعماری امپریالستی تحقق می یافت . بدین ترتیب ح . د . خ . ا خواسته بود با تاسیس «حکومت دموکراسی ملی » زمینه های اضمحلال مناسبات فیودالی را از طریق طی نمودن « راه رشد غیر سرمایه داری» ـ که راه آزموده ناشده رشد بود ـ و«جهش از مرحله تاریخی سرمایه داری » ، مساعد ساخته ؛ به اعمار «نظام بهتر عادلانه» دست یابد. این در حالی بود که برخی اهداف غایوی حزب ، تمایلاتی مبنی  بر اعمار جامعه سوسیالستی را از طریق به پیروزی رسانیدن «انقلاب ملی و دموکراتیک» نیز افاده مینمود ؛ ولی بعد از تاسیس حزب ، گرایش به ایدولوژی معین و معرفی نظام اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالستی ـ بمثابه هدف استراتژیک ، تا سطح انعکاس آن در اسناد رسمی و برنامه عمل حزب ـ صراحت بیشتر یافت .

       اگرچه تاسیس ح . د . خ . ا مثابه مدرسه بزرگ تربیت سیاسی و اخلاقی بهترین و مستعد ترین فرزندان مادر وطن واحد مان ـ که اکثریت کادر ها و اعضای آن عالیترین نوع ازخودگذری و فداکاری ، تقوا و پرهیزگاری ، وظیفه شناسی و مسوولیت پذیری را در خدمت به وطن و هموطنان و در دفاع از آن عملاً تبارز دادند ـ در خور تمجید و احترام است؛ ولی گذشت زمان ثابت ساخت  که بنیاد های ایدولوژیک ح . د . خ . ا ، اهداف آن  و راه ها و وسایل دستیابی به این اهداف، با واقعیت های اجتماعی ـ اقتصادی کشور ، روان جامعۀ ما و اوضاع تغییر یافته جهان مطابقت نداشته و نتوانست  دستیابی به آرمانهای را ممکن سازد  که  حزب مذکور در عرصه ملی و بین المللی در برابر خویش قرار داده بود . گزینش  فوق و بکاربرد آنان  کدام نتایجی را باعث گردیدند ؟ . 

        ـ رهبران ، کادرها و اعضای حزب که خود محصول جامعۀ عقب مانده بودند . خواهی ، نخواهی ممیزات و مختصات این جامعۀ عقب مانده را در روان و سلوک خویش ، داشتند . برداشت های التقاتی تلقین شده ایدولوژیک در بهترین حالت صرف سلوک مبتنی برعواطف و هیجانات «انقلابی» آنان را سمت میداد و چه بسا که آنها به داشتن «اندیشه ها ی پیشرو عصر ما» و سلوک مبتنی بر آن ،در حالی تظاهر مینمودند  که ما تحت ضمیر آنان همچنان از معنویات جامعۀ مذکور انباشته و متأثر باقیمانده و بر اکثر کردار و سلوک شان اثر میگذاشت . به همین ملحوظ بود که در حیات درونی حزب به اصل پذیرفته شده « احزاب طراز نوین طبقه کارگر » (مرکزیت دموکراتیک ) تظاهر وجود داشت ، در حالیکه در مناسبات واقعی حزبی میان رهبران ، کادر ها و صفوف حزب ، خصوصیت عقبمانده تحکم و دستور ـ هم در وجود دستور دهندگان و هم در وجود دستور پذیر ها ـ با « مرکزیت » قاطع ، حاکم بود . اختلافات میان کادر رهبری طرق مدنی و دموکراتیک حل را نمی یافت ، یا به انشعاب منتهی و یا هم با توسل به قوۀ قهریه ( ترور یا اقدام نظامی ) منجر میگردید . خلاصه در تمام ابعاد اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی به ذهنیت گویا «انسان جامعۀ سوسیالستی» تظاهر صورت میگرفت ولی در عمل ، به مشکل ، فراتر از مختصات انسانِ جامعۀ عقبمانده گام برداشته میشد . تبارز علنی  مواضع مبتنی بر گرایشات قومی ، قبیلوی ، مذهبی ، زبانی ، سمتی و محلی را بوسیله عده یی از اعضا ، کادر ها و رهبران دست اول حزب و ازجمله حتی در میان «ایدولوگ» های آن ، در واپسین سالهای زندگی و مبارزه آن ، میتوان بر مبانی مسایل فوق ارزیابی نمود .

         ـ حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبتنی بر ادعای خویش بمثابه نیروی آگاه و پیش آهنگ سیاسی، می باید در متن جامعه  قرار میداشت  و با شناخت علمی از آن، انگیزنده ها و مُحرک هائی را تشخیص و بکار می گرفت که میتوانست مردم را در امر دستیابی به اهداف اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی خویش بسیج نموده آنها را در پیوند باخود و در عقب خویش در مسیر رشد طبیعی وموزون اقتصادی ـ اجتماعی به حرکت می آورد . ولی «مغزهای متفکرِ» بنیاد گذار این حزب بدون تلاش بخاطر درک علمی مختصات اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و اندیشه یی جامعه افغانی و باور های  مردمی ناشی از آن ؛ همچنان بدون تلاش بخاطر تشخیص ، پالایش و تقویت رگه ها وعناصر بالنده درین مختصات، همه را به سادگی و یک سان ناشی از ایدیالوژی فرتوت قرون وسطایی واخلاقیات منحط مربوط به آن، خواند و نفی نمود و حکم مبارزۀ اندیشه یی، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی را با اتکا به «ایدیولوژی طبقه کارگر» صادر و آنرا تبلیغ و ترویج نمود. این عامل نه تنها باعث «بیگانگی» حزب و اعضای آن از روند های واقعاً موجود اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و اندیشه یی جامعه افغانی گردید ، بلکه باعث آن نیز شد که این حزب برخلاف ادعای خویش ـ که خود را حزب انقلاب اجتماعی میخواند ـ نه با اتکا به « توده ها » و رهبری « انقلاب اجتماعی » ، بلکه با توصل به تدراک و تعمیل « کودتای نظامی» قدرت سیاسی را غصب نمود . گرفتن قدرت سیاسی بوسیله حزب ، که تازاندن روند های اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و اندیشه یی جامعه و انحصار قدرت را به هدف همخوانی با برداشت های ایدیولوژیک خویش و آنهم با بکار برد فشار دولتی ، تعمیل مینمود ، تقابل میان حزب و جامعه (نه صرف یک بخش جامعه : «طبقات استثمارگر») را باعث گردید و شدت بخشید. این تقابل با آغاز وگسترش مداخلات و تحریکات خارجی ، هرچه بیشتر قوت و وسعت یافت و به جنگ تمام عیار مبدل گردید .

      بنابرین ح . د . خ . ا نتوانست بمثابه پیشآهنگ سیاسی ، ابتکار عمل را در دست داشته ، نقش و مسوولیت تاریخی اش را در امر بسیج نیروهای اجتماعی ، سوق و رهبری حرکت سیاسی آنان در مطابقت به اهداف خویش ، به درستی ایفا نمایند . یعنی این به اصطلاح «پیشآهنگ انقلابی» که می باید فاصله اش را در پیشاپیش مردم ، به تناسبی رعایت مینمود که میتوانست آنان را در عقب خویش و بسوی اهداف تعیین شدۀ خود بکشاند ، نتوانست این تناسب را درست و معقول تنظیم نماید ، بلکه غرق در خیالات و جذبات انقلابی خویش ، چنان تاخت که نه تنها مردم نتوانستند و نخواستند این پیشاهنگ را دنبال نمایند ، بلکه این پیشاهنگ صرف با صداهای تفنگ آنان علیه خود ، به گودال ایجاد شده در عقب خویش پی برده ، از خیالات انقلابی اش بدر آمده و به واقعیت های تاریخی اجتماعی ـ اقتصادی جامعه افغانی پی برد .

        ـ گزینش «ایدولوژی طبقه کارگر» بمثابه بنیاد های فکری ـ سیاسی ح . د . خ . ا و شوروی گرایی مبتنی بر آن ، نه تنها باعث آن شد که حزب کمونیست اتحاد شوروی از موضع «برادر بزرگ» نفوذش را در کادر رهبری ح . د . خ . ا تعمیق و گسترش دهد ، بلکه دولت شوروی نیز به طریق ایجاد روابط «اپراتیفی» با برخی از افراد در رهبری و در میان کادر های ملکی و نظامی خ . د . خ . ا و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ، به توسعه نفوذ خویش پرداخته و با استفاده از آن بخاطر تامین اهداف و منافع خود به دکته ، دستور ، ایجاد و تشدید سؤ تفاهم میان رهبران و حتی به لشکر کشی در خاک افغانستان، توسل جوئید . اکنون شواهد انکار ناپذیر ـ از جمله اعترافات کارمندان ساختار های مؤظف اتحاد شوروی مضمحل شده ـ وجود دارد که :

      ـ حزب کمونیست شوروی و برخی از ساختار های مؤظف اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی در انشعاب حزب به دو جناح «خلق» و «پرچم» و انشعابات بعدی در جناح های مذکور نقش داشته تا به این طریق بتوانند مراکز متعدد نفوذ شان را ایجاد و هریک از این مراکز را جهت دستیابی به اهداف مشخص بکار گرفته ؛ از رقابت میان آنان  در نزدیکی با خود و در خدمت به اهداف خویش سؤاستفاده حد اکثر بعمل آورد .

      ـ کودتای نظامی سرطان 1352 در زمانی صورت گرفت که سلطنت خواست با توظیف محمد موسی شفیق بحیث صدراعظم ، اختلافات افغانستان را با ایران و پاکستان آن وقت ـ این اقمار منطقوی غرب ـ حل نموده، بدین طریق زمینه های نزدیکی بیشتر روابط افغانستان را با غرب ـ منمجله با ایالات متحده امریکا ـ تدارک نماید . درینصورت اتکای حد اکثر اقتصادی ، نظامی  و فرهنگی افغانستان بر اتحاد شوروی و در نتیجه نفوذ آن کشور در افغانستان ، به نفع جانب مقابل محدود می گردید . اقدام به کودتا در چنین شرایط به رهبری محمد داوود ـ که او علی الرغم گرایش های ملی ، بی تمایل به حفظ و تحکیم روابط نزدیک با اتحاد شوروی نبود ـ و نقش بر جسته افسران نظامی مربوط به «جبهه کمونیست های افغانستان» ـ سازمان مخفی مستقل از ح . د . خ . ا که همزمان با این حزب در سال 1343 بطور مخفی در اردوی افغانستان تاسیس گردیده بود ـ در آن ، مؤید استفاده افزاری اتحاد شوروی از «جبهه» مذکور ، بخاطر حفظ و تحکیم منافع آن کشور در افغانستان بوده است . حقیقتی که اینک محققان رویداد های سالهای اخیر افغانستان ، منجمله منابع روسی آن را افشا نموده اند . حقیقت مذکور مؤید آنست که رهبران اتحاد شوروی چگونه در یک حرکت ملی ضروری ـ تاسیس نظام جمهوری ـ افغانها نفوذ نموده و در یک مقطع خاص تاریخی از آن برای حفظ و تحکیم منافع خویش سؤاستفاده نمود . همین خصوصیت نطفه بندی تضادی را در درون ساختار نظام جمهوری میان گرایش های ملی و منافع شوروی ، شکل و محتوی بخشید که در نهایت به کودتای نظامی ثور 1357 و سقوط نظام منتج گردید.

    ـ تدارکات برای کودتای نظامی ثور 1357 ، درست بعد از اقدام محمد داوود جهت بهبود روابط با پاکستان ، ایران و عربستان سعودی ، اخذ کمک های مالی از دو کشور اخیرالذکر و بهبود روابط با غرب و در نتیجه بعد از برخورد معروف مؤرخ 25 حمل 1356 محمد داوود با لیونید برژنف رهبر شوروی آغاز گردید . درست یک ماه و بیست روز بعد از این برخورد ، دوجناح ح . د . خ . ا  که ـ علی الرغم تمایل صفوف شان به وحدت ـ ده سال تمام بر ضد همدیگر رزمیده بودند ، اختلافات شان را با اخذ دستور و بطور مصنوعی کنار گذاشته ، با عجله در 12 سرطان 1356، وحدت سیاسی ـ تشکیلاتی شان را اعلام نمودند . تشدید اختلافات میان ح. د. خ. ا و محمد داوود ، آمادگی شاخه نظامی حزب به کودتا و اقدام به آن ، همچنان  نقش افسران مربوط به « جبهه کمونیست های افغانستان» و سهم مشورتی مشاورین نظامی اتحاد شوروی در سازماندهی و جریان کودتا، همه و همه حقایق اعتراف شده منابع روسی  و برخی کودتاچیان مبنی بر نقش آن کشور در رویداد های متذکره اند .

    باید خطر نشان گردد که تدارک برای کودتای نظامی علیه محمد داوود به وسیله حزب ، علی الرغم مخالفت اصولی شخصیت با نفوذ و نظریه پرداز با صلاحیت حزب ـ استاد میر اکبر خیبر ـ با این اقدام ، صورت می گرفت . استاد میراکبر خیبر از اصل تربیت کادر ها واعضای حزب  با روحیه ملی حمایت مینمود و بر رجحان منافع ملی در عملکرد و هم در سیاست گذاری های حزب ، تاکید میداشت ؛ بنابرین با بردن حزب به قربانگاه منافع ابرقدرت شوروی ، تحت پوشش «انترناسیونالیزم پرولتری» و «سوویتیزم» مخالف بود .  ایشان ح . د . خ . ا را حزب معطوف به «انقلاب اجتماعی» میخواندند و آن را از توسل به توطیه نظامی و کودتا برحذر میداشتند .  بنابر همین مخالفت بود که استاد میر اکبر خیبر نه تنها از مسوولیت شاخه نظامی جناح پرچم کنار کشیده شد و بعد از وحدت دو جناح حزب از حق مسلم انتخاب خویش در عضویت بیروی سیاسی حزب ـ که هیچگاه مدعی آن نبود ـ محروم ساخته شد ، بلکه در آستانه اقدام به کودتا ، به ترور سازمانیافته شان نیز منجر گردید .

     سیاست «تفرقه انداز و حکومت کن» اتحاد شوروی بعد از کودتا ثور میان دوجناح ح . د . خ . ا باز هم ادامه یافت .

    اکنون حقایق افشا شده مشعر است که بعد از پیروزی کودتای ثور 1357، یک بار دیگر مشاورین شوروی و برخی عمال افغانی شان در تشدید اختلافات مجدد میان دوجناح حزب و در نتیجه در تدارک زمینه های تبعید رهبران ، زندانی ساختن  و به چوخه های اعدام فرستادن صدها کادر ملکی و نظامی جناح رانده شده از قدرت  و به تعقیب آن در ایجاد و تشدید اختلافات میان رهبری جناح باقی در قدرت ، نقش داشته اند . بی اعتمادی مسکو نسبت به حفیظ الله امین و تشدید اختلافات میان او و رهبر حزب (نورمحد تره کی) ، سرانجام به شهادت نور محمد ترکی به امر امین منجر گردید . این عمل توأم با تحریکات توطئه آمیز برخی حلقات در ایالات متحده امریکا ، زمینه های بهانه برای لشکر کشی نظامی اتحاد شوروی  به افغانستان را در آستانه 6 جدی 1358 تدارک نمود . در نتیجه ، این لشکرکشی به سرکوب حفیظ الله امین توسط برخی قطعات این لشکر منجر گردید . همزمان با سقوط امین ، بیانیه رادیویی ببرک کارمل از تاشکنت مرکز جمهوری ازبکستان شوروی نشر و طی آن سرکوب حفیظ الله امین این «جلاد بی رحم» و پیروزی «مرحله نوین و تکاملی» کودتای ثور را اعلام نمود . دولت جدید تحت رهبری ببرک کارمل باز هم در انحصار ح . د . خ . ا متشکل از دو جناح سابق ـ با تداوم سازمانیافته اختلافات میان آنان ـ باقی ماند . 

       مداخلات و لشکر کشی اتحاد شوروی بر افغانستان ـ که جهان آنرا بمثابه تجاوز آشکار پیوسته محکوم نمودند ـ زمینه های را فراهم آورد که نیروهای راست افراطی از قبل سازمان داده شده در پاکستان ، به آسانی توانستند با تحریک احساسات مذهبی ساکنین روستاها ، حرکت وسیع مسلحانه علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان را تدارک و رهبری نمایند. احساس خطر نسبت به عقاید و ارزش های دینی ، نقطۀ مشترکی شد که اکثر اقوام و ساکنین مناطق مختلف کشور ، دور یک محور مشترکِ (« جهاد مقدس ») گرد آیند و برخورد های مسلحانه با دولت را آغاز نمایند . وضعیت ، آن وقت وخیمتر گردید که ایالات متحده امریکا در تداوم استراتیژی از قبل سنجیده و با همکاری متحدین خویش، خواست در مرحله بعدی و پیش بینی شده این استراتیژی ، افغانستان را به « ویتنام» دیگر ، علیه اتحاد شوروی، مبدل نماید. 

      بدین طریق معضله افغانستان خصلت فرا افغانی یافت و به گرهگاه جنگ سرد میان ابر قدرت های جهانی آن وقت مبدل گردید.  سیل اسلحه از هردو جانب به سوی افغانستان سرازیر و جنگ شدت یافت . انکشاف وضعیت از همان آغاز در مسیری قرار داده شد که ح . د. خ . ا نتوانست اهدافی را تححقق بخشد که به مردم آفغانستان تعهد سپرده بود . با توجه به همین حقیقت تلخ بود که دوکتور نجیب الله اظهار داشت ؛ ح. د . خ . ا به مردم وعده تامین «نان ، لباس و خانه» را سپرده بود ولی مردم « به عوض نان مرمی ، به عوض لباس کفن و به عوض خانه گور» بدست آوردند و به همین ملحوظ ایشان سیاست مصالحه ملی را « یک سجده سحوه و یک معذرت از مردم» میخواندند .   

     با وجود درک این حقیقت که در نضج و انکشاف وضعیت فاجعه بار کشور طی سه دهه اخیر ، که هم اکنون نیز ادامه دارد ، در کنار ح . د . خ . ا و اتحاد شوروی ، سایر نیروهای سیاسی ـ نظامی دخیل افغانی و حامیان منطقوی و جهانی شان نیز ـ حتی بیشتر و بیشتر ـ مسوولیت دارند ؛ ما نسل کنونی و بالنده حزب وطن ، با سرمشق قرار دادن رهبر بی بدیل سیاسی مان ـ شهید دوکتور نجیب الله ـ نسبت ارتباط تاریخی حزب ما (حزب وطن) با ح . د . خ . ا و نقش این حزب (ح . د . خ . ا) در حقایق تلخ تاریخی فوق الذکر معذب هستیم . ما اعتراف مینمائیم که از حقایق تاریخی مذکور و با نقد آن در کنگره سرطان 1369 و هم درین مجمع عالی ، درسهای بزرگی فراگرفته ایم و در روشنی همین درسهاست که اینک با صداقت و صراحت تمام از این تربیون با اعتبار و از نام تمام اعضای حزب وطن نسبت به این پیوند تاریخی ، از مردم با شهامت افغانستان رسماً معذرت می خواهیم و پوزش می طلبیم  . بگذار نسل جدید سایر نیروهای سیاسی ـ نظامی افغانی دخیل در رویداد های سه دهه اخیر کشور ، نیز با تبارز توان آموختن از درس های گذشته و شجاعت اخلاقی اعتراف به اشتباهات شان ، ما را سرمشق قرار داده ، در مواضع مستقل ملی و مطابق به منافع کشور و با تفاهم بین الافغانی در امر اعمار مجدد ، ترقی و اعتلای اقتصادی ـ اجتماعی و تامین وحدت ملی ، مصدر خدمات صادقانه به مردم افغانستان گردند .

     حضار محترم اعضای مجمع عالی حزب وطن ! 

       در چنین وضعیتی و با توجه به نتایج زیانبار برخورد ایدولوژیک حزب دموکراتیک خلق افغانستان با واقعیت های جامعه افغانی ، بنیاد های اندیشه یی ـ سیاسی حزب وطن (اندیشه سیاسی مصالحه ملی) نطفه بست و طی مبارزه حاد و پیچیده بوسیله نسل جوان ، بالنده و مستقل حزبی ، علیه وابستگی ها ، گرایش های سنتی محافظه کارانه و شخصیت های شاخص ومدافع آن در درون حزب ، انکشاف یافت و غنا کسب نمود که در 25 جدی 1365 (15 جنوری 1986) طی مراسم تاسیس کمسیون عالی مصالحه ملی جمهوری دموکراتیک افغانستان ، بمثابه سیاست رسمی دولت اعلان و سرانجام نه تنها در دومین کنفرانس سراسری  ح . د . خ . ا در سال 1366 بمثابه بنیاد اندیشه یی رسمی حزب پذیرفته شد ، بلکه با تغییر کیفیت اندیشه یی ، سیاسی و ساختاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، دومین کنگره این حزب با نقد علمی  حزب مذکور و با تصویب مرامنامه و اساسنامه جدید ، زایش قانونمند و مشروع حزب وطن را باعث گردید . این حقیقت در گزارش اساسی  کمیته مرکزی ح . د . خ . ا به کنگره مذکور ؛ چنین انعکاس یافته است : «بادر نظرداشت عدم هماهنگی مرامنامه حزب با نام فعلی آن ، بجاست که تعدیل نام حزب دموکراتیک خلق افغانستان به حزب وطن پیشنهاد گردد . گزینش نام حزب وطن برای حزب ما هم از لحاظ خصلت ملی و وطندوستانه آن و هم بخاطر اراده راستین آن در خدمت به وطن و هم با درنظرداشت اهداف نوسازی حزب که سیمای واقعاً ملی حزب را منعکس می سازد ، کاملاً مطابقت دارد » . با قبول این پیشنهاد و تصویب آن به اتفاق آرأ ، حزب وطن  بمثابه نیروی کیفیتاً نوین و بالنده سیاسی و فارغ از وابستگی های ایدولوژیک ، وارد وضعیت سیاسی کشور گردید . حزب ما بر مبنای خرد و اراده جمعی اعضای خویش ـ که کنگره فوق الذکر آن را تمثیل نموده بود ـ نیز سیاست مصالحه ملی را بمثابه سیاست رسمی خویش پذیرفت . کنگره مذکور مشخص ساخت که : «جهات اساسی مصالحه ملی در زمان حاضر [(زمان تدویر آن کنگره )]عبارتند از : 

         ـ حل مسایل حال و آینده افغانستان از طریق سیاسی با مرجح دانستن منافع ملی و صلح سراسری بر منافع طبقاتی ، حزبی ، قشری ، محلی ، قومی و قبیلوی .

         ـ مبارزه بخاطر تامین دموکراسی در حیات جامعه به ترتیبی که هیچ نیروی سیاسی و گروه اجتماعی از شرکت متساوی الحقوق در آن ، مستثنأ نباشند .

         ـ پذیرفتن حق قانونی برای همه احزاب و سازمانهای سیاسی متکی بر سیستم تعدد احزاب .

         ـ پیشبرد دیالوگ وسیع سیاسی با همه نیرو های درگیر در جنگ اعم از نیروهای مستقر در پشاور و تهران ، طرفداران شاه سابق و روشنفکران افغانی مقیم غرب ، نمایندگان مهاجرین و خاصتاً قومندانان داخلی به منظور جستجوی راه های پایان دادن به انقطاب خونین کنونی و دسترسی به تفاهم وسیع برمبنای منافع ملی .

         ـ مساعی بخاطر رفع انحصار قدرت از جانب یک حزب ، جستجوی ایتلاف های معقول و ممکن به منظور ایجاد حاکمیت مؤثر و تامین کننده صلح سراسری از طریق انتخابات آزاد و دموکراتیک .

         ـ اتخاذ تدابیر لازم تقنینی بمنظور تحکیم قانونیت در کشور و ایجاد اساس مطمین حقوقی بمنظور رشد اقتصاد چند نهادی .

         ـ تامین اتحاد عمل همه نیروهای جانبدار صلح و گسترش زمینه های شرکت فعال و مشترک آنها در حیات سیاسی و اجتماعی کشور . 

         ـ عودت آبرومندانه و اسکان مجدد مهاجرین به کشور. »   

    حزب وطن با گزینش رسمی اصول سیاسی فوق، به مثابه نیروی متبارز مبارزه در راه صلح، دموکراسی ، عدالت و ترقی وارد وضعیت سیاسی کشور گردید . مبانی اندیشه یی ـ سیاسی مصوب کنگره سرطان 1369 خورشیدی (اندیشه سیاسی مطالحه ملی) چنانچه استفامت دهنده اهداف استراتژیک حزب ما بود ؛ طی سالهای دشوار سپری شده ، بمثابه رهنما ، اندیشه و عمل ما را سمت داده است .

     باید تذکار داشت که مصالحه ملی هم به حیث اندیشه سیاسی و هم بحیث سیاست «نو» ، هم در داخل حزب و هم در حاکمیت دولتی آن وقت افغانستان ، چه در میان موافقین و چه در میان مخالفین آن با مشکلات زیادی مواجه گردید . این مشکلات هم در شیوه نگاه به آن و هم در عرصه اعتقادی ودرک آز آن تبارز مشخص یافت و مانع از آن گردید که این اندیشه به هویت سیاسی سرتاسری حزب مبدل گردد . این معضله هنوز هم بمثابه چنین تهدیدی موجود است . 

   ضرورت پرداختن به نظریات آنهائیکه از زاویه دید خصمانه به سیاست مصالحه ملی نگاه نموده و آن را عدول از آرمانهای حزب دموکراتیک و ارتداد میدانستند ، درین مختصردیده نمی شود ؛ ولی در زمینه درک متفاوت و نا همگون طرفداران مصالحه ملی که به بزرگترین مانع جهت تبدیل آن به هویت فکری سرتاسری حزب مبدل گردید باید تذکار نمود ؛ آنهائیکه سیاست مصالحه ملی را نه ناشی از ضرورتهای برخاسته از واقعیت های موجود جامعه افغانی بلکه فرمولبندی های«روسی» تلقی مینمودند و مینمایند ، به ماهیت استراتژیک این سیاست نیز معتقد نبودند و نیستند .

     پاسخ میکانیکی به مسایل فوق برخورد عامیانه و ساده سازی پروسه های بغرنج سیاسی ـ اجتماعی است . بنابرین اصل تبدیل اندیشه سیاسی  مصالحه ملی به هویت فکری سراسری حزب ما حکم مینماید تا مواضع خویش را در زمینه بطور روشن توضیح نمائیم :

    این حقیقت را همه میدانند که حضور قطعات نظامی اتحاد شوروی وقت برای استقرار وضع در افغانستان برای مدت زمان و تعداد محدود مطرح بود . انکشاف اوضاع که خواست و تدارکات عملی رقبای جهانی و منطقوی اتحاد شوروی نیز عامل آن بود ؛ دوام حضور و کثرت تعداد این قطعات را تحمیل نمود که چنین وضع همراه باخود مشوره های مشاورین را به امر و نهی مبدل ساخت . چنین وضعیت ، نارضایتی مبتنی بر تحت سوال قرار گرفتن هویت مستقل ملی و استقلالیت سیاسی حزب را در میان اعضای حزب بوجود آورد . اما این نارضایتی و نتیجه گیری از آن در طرح و ارائه سیاست های رسمی حزب ـ با توجه به وضعیت رهبری حزبی و دولتی و سیاست های اتکایی یک جانبه خارجی آنان بر اتحاد شوروی و همچنان فضای بین المللی حاکم بر روابط جهانی و اثرات آن بر افغانستان ـ مجال تبارز نمی یافت . با تغییر اوضاع در روابط بین المللی و تغییر در سیاست های افغانی اتحاد شوروی ، نارضایتی های اعضای حزب از نتایج عملی بنیاد های فکری ـ سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حضور قوای نظامی اتحاد شوروی و امر و نهی مشاورین آن کشور ، مجال تبارز علنی و مسیر طبیعی حرکت خود را یافت ، که در نتیجه آن سیاست مصالحه ملی شکل گرفت و محتوی کسب نمود و طی پروسه زمانی در ابعاد مختلف گسترش  و غنا کسب نمود . درین راستا نقش داکتر نجیب الله بحیث رهبر سیاسی شجاع و هوشمند که ماهیت تغییر را درک و آن را رهبری کرد ، استثنایی است . بدین ملحوظ است که رهبری جریان تحقق اندیشه مصالحه ملی هنوز هم زیر تاثیر شخصیت معنوی دوکتور نجیب الله قرار دارد و او را به رهبر سیاسی و اندیشه یی ما مبدل ساخته است . زیرا هم اکنون نیز که بنابر تغییر اوضاع کشور ، منطقه و جهان ، در واقع ما به قرائت جدیدی از اندیشه مصالحه ملی ضرورت داریم ، لازمیست آن را در حول محوریت اندیشه های ایشان انجام دهیم .

رفقای عزیز ، حضار محترم !

  در شرایطیکه  سیاست مصالحه ملی اعلان گردید متأسفانه بیش از یک صد هزار تن از اردوی سرخ شوروی با تمام ساز و برگ مدرن نظامی شان در افغانستان حضور داشته و عمیقاً در جنگ دخیل گردیده بودند. ماشین جنگی دولتِ در حال جنگ را تمویل مینمودند ودولت اکثراً روی کمک های اتحاد شوروی و سایر کشورهای سوسیالستی اتکأ داشت. افزون بر آن کشورهای منطقه بخصوص پاکستان و ایران و ده ها کشور دور و نزدیک دیگر چه مستقیم و چه غیر مستقیم در مسایل افغانستان مداخله نموده و یا هم دخیل گردیده بودند . سیاست مصالحۀ ملی به هیچوجه نمیتوانست یک سیاست عینی باشد اگر این حقایق تلخ را در نظر نمیداشت .  دوکتور نجیب الله پنهان نمیکرد که : ما سیاست مصالحۀ ملی را برمبنای ضرورت های کشور خود بخاطر تامین صلح و از موضع حفظ منافع ملی خویش مطرح نموده ایم و طبعاً تفاهمات بین المللی را نیز در نظر داشته ایم . حد و مرز این « تفاهمات » با یک سنگ محک سنجیده می شد و آن « منافع ملی» بود. مبتنی بر چنبن تفکر ، سیاست مصالحه ملی اعلان گردید وبمرور زمان از فرمول های عام به طرح های مشخص سیر مینمود وتکمیل تر میگردید. اینکه «مسکو» با در نظر داشت «تفاهمات» موجود اولی ، از این سیاست کدام برداشت را داشتند ، کاملاً مربوط به آنهاست ، همچنان دیگر کشورهای دخیل در مسایل افغانستان ، مواضع و اهداف خود را در قبال این سیاست داشتند و آنرا دنبال مینمودند.  واقعیت اینست که «مسکو» تلاش داشت با استفاده از نفوذ و ریزرف های افغانی خویش که در داخل ح . د . خ . ا و متحدین سیاسی این حزب ، در دولت جمهوری افغانستان و در میان اپوزسیون مسلح و غیر مسلح دولتی داشت و همچنان با تاثیرگزاری بر مجامع بین المللی، بتواند با اِحمال نفوذ در پروسۀ تحقق این سیاست ، حفظ منافع خویش را تضمین نماید . بدین ملحوظ بود که در ابتدای اعلان سیاست مصالحه ملی ، «مسکو» همه امکانات و ریزرف هایش را که در داخل ح . د . خ . ا ، در میان متحدین سیاسی این حزب و در دولت افغانستان داشت در دفاع از این سیاست، سوق نمود . همزمان با رشد و تعمیق سیاست مصالحه ملی در خط مصالح و منافع ملی و در استقامت پلان صلح پنج فقره یی ملل متحد ؛ «مسکو» دیگر در این سیاست منافع خویشتن راـ آنطوریکه توقع داشت ـ نمی یابد و راه خود را می رود. فاصلۀ تدریجی مواضع مسکو از مواضع دوکتور نجیب الله و فاصله گرفتن تدریجی برخی از رهبران ح . د . خ . ا ، متحدین سیاسی این حزب و شخصیت های معلوم الحال نظامی و سیاسی دولتی از دوکتور نجیب الله و سرانجام مخالفت شدید و علنی آنان با دوکتور نجیب الله و پلان صلح ملل متحد ،انکشافی بود در همین راستا. «مسکو» توقعاتی را که از سیاست مصالحه داشت ، خواست در نسخۀ «مصالحۀ بدون مانع» ـ یعنی مصالحۀ بدون موانع در برابر منافع شوروی و بدون مانع در برابر منافع فدراتیف روسیه که میراثخوار بعدی آن بود ـ بوسیلۀ «ائتلاف شمال» و با قربانی نمودن منافع ملی افغانستان ، عملی سازد . بنابرین بغاوت شمال و به تعقیب آن ایتلاف شمال و کودتا 26 حمل 1372 را با بکارگیری ریزرف های خویش در درون حاکمیت و با همکاری رژیم آخوندی ایران و نظامیان پاکستانی عملی نمود که عواقب فاجعه باری را باعث گردید .

      

      رفقا ، اعضای مجمع عالی حزب وطن !

 

     دوکتور نجیب الله بارها اعلان نموده بودند که مصالحه ملی سیاست استراتژیک حزب ماست ، ایشان معتقد بودند که صلح صرف نبود خشونت نظامی نبوده بلکه صلح واقعی و پایدار ، نبود انواع خشونت : اعم از خشونت سیاسی ،اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی و حتی نبود خشونت در برابر محیط زیست را نیز شامل میگردد . وجود و حضور خشونت ـ که خود ناقض عدالت است ـ در عرصه های فوق الذکر حیات اجتماعی ـ اقتصادی یک جامعه و در میان جوامع مختلف بشری علل و عوامل بنیادی برای بروز خشونت نظامی و جنگ بوده و خشونت نظامی و جنگ معلول این علل محسوب میگردند . بنابرین تا زمانیکه این علل و عوامل بنیادی تحریک جنگ وجود داشته باشد ، امکان تامین صلح پایدار ممکن و میسر بوده نمیتواند . بدین ملحوظ مبارزه برای تامین صلح ، مبارزه یی است دراز مدت و استراتژیک برای تامین عدالت اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی . حزب ما با چنین دیدگاهی عَـلم مبارزه بخاطر صلح را برافراشته و با بسیج مردم افغانستان جهت دستیابی به اهداف متذکره و ایفای چنین نقشی در عرصه جهانی ، مبارزه نموده و مینماید . مفهوم صلح هم در عرصه ملی و هم در عرصه جهانی همه گیر بوده و یکی از ارزشهای جهانشمول محسوب می گردد . دین مقدس اسلام با ارشاد «والصلح الخیر» آن را در برابر «شر» مطرح نموده است . بنابر چنین درکی و بر بنیاد مشی استراتژیک صلح خواهانه حزب بود که بعد از کنفرانس سراسری ح . د . خ . ا در سال 1366 تلاش جهت حل سیاسی معضله افغانستان شدت یافت که در نتیجه به امضای توافقات ژینو در 14اپریل 1988 میان افغانستان و پاکستان و با تضمین ابر قدرت های شوروی و امریکا منجر گردید . بر مبنای این توافقنامه می باید مداخلات خارجی در امور داخلی افغانستان قطع ، نیروهای نظامی اتحاد شوروی از افغانستان به کشور شان طی جدول معین زمانی عودت و زمینه های برگشت آبرومندانه مهاجرین افغانی توأم با تدارک کمک های بین المللی مساعد میگردید . در جریان پروسه تحقق توافقات مذکور معلوم گردید که نه تنها پاکستان و دول غربی ازجمله ایالات متحده امریکا به تعهدات شان در قبال این تعهدات عمل ننموده و برعکس به تسلیح و تجهیز اپوزسیون مسلح با اسلحه مدرن و صدور گسترده آنان به جمهوری افغانستان ادامه دادند بلکه محافل نظامی اتحاد شوروی بمنظور کنترول اوضاع افغانستان مطابق به منافع آن کشور در شرایط نبود قوت های نظامی شان ، به توطئه های جدیدی علیه جمهوری افغانستان دست یازیدند . نخستین تبارز این توطئه ها کودتای نظامی بود که می باید تحت سرپرستی دوکتور حسن شرق صدراعظم جمهوری افغانستان ، در تبانی با «ستون پنجم» ان کشور در میان نظامیان افغانی ، در آستانه خروج قوای شوروی از افغانستان ، تعمیل میگردید . این توطئه با کشف آن و برطرفی عاجل دوکتور حسن شرق از پست صدرات ، خنثی گردید . به تعقیب آن درست یکسال بعد از حمله ناکام وسیع و مشترک اپوزسیون مسلح افغانی مقیم پاکستان و آی . اس . آی در 16 حوت 1367بر جلال اباد ، کودتای نظامی به سرکردگی جنرال شهنواز تنی و همیاری گلبدین حکمتیار در 16 حوت 1368بعد از جبهه گیری های علنی نظامی ، براه انداخته شد . بزودی معلوم گردید که نظامیان اتحاد شوروی و حلقات وابسته به آنان در کادر رهبری ح. د .خ .ا یکجا با آی . اس . آی پاکستان در تحریک شهنواز تنی و حواریون او به کودتا ، نقش داشته اند . حوادث و شواهد بعدی این حقیقت را هرچه برجسته تر وضاحت بخشید که استخبارات نظامی اتحاد شوروی اهدافی مشترک ضد افغانی را با آی . اس . آی پاکستان ، اطلاعات و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران به پیش می برند . فرار جنرال شهنواز تنی ، نیاز محمد مومند ، جنرال قادر آکا و عده یی از همراهان کودتاچی شان به پاکستان بعد از شکست این اقدام ضد ملی آنان  و قرار گرفتن علنی شان در خدمت آی . اس . آی ، همچنان عمل ننگین ضد ملی محسوب میگردد که جز ننگ تاریخی برای آنان دست آوردی دیگری نداشته و نخواهد داشت . 

    افزون بر آن کودتا جنرال شهنواز تنی  با تضعیف قوای مسلح افغانستان و تازه نمودن زخم های چرکین بی اعتمادی در حزب ، برای محرکین خارجی آن این مزیت را نیز داشت که در مقامات رهبری حزب و اردو برای افرادی جا خالی کنند که بعدها منحرفین حزب به اتکا به آنان و در تبانی با جمعیت اسلامی و حزب وحدت و بر اساس برنامه مشترک روسیه ،ایران و پاکستان ، حاکمیت دولتی را سقوط و پلان صلح ملل متحد را به ناکامی مواجه سازند . چنانچه این کودتا در تصامیم تشکیلاتی کنگره دوم ح . د . خ . ا اثرات منفی بجا گذاشت و چه بسا که این تصامیم با ماهیت فکری ـ سیاسی حزب مصوب همین کنگره مطابقت نداشت . موضعگیری های ضد منافع ملی عده یی از اعضای کمیته اجرائیوی و ریاست حزب وطن که نه تنها رهبر حزب دوکتور نجیب الله را هدف قرار داده بودند بلکه کشور را نیز به عمق پرتگاه دور جدید جنگهای تنظیمی پرتاب نمودند ،از همینجا ناشی میگردد . این وضع باعث آن گردید که مخالفین در بیرون از حزب و دولت ، مصالحه را به ضعف مواضع حزب و حاکمیت تعبیر نموده و مخالفین آن در داخل حزب و حاکمیت ، آنرا افاده مواضع ضعیف در برابر مخالفین مسلح دانستند . در واقع هردو طرف محاسبه شده ، تصویر غرض آلود را برای فریب اذهان مردم و اعضای حزب وطن در امر مصالحه ارائه دادند . شکست فضیحت بار اپوزسیون مسلح و قوای نظامی پاکستان ، در حمله به شهر جلال آباد ، نه تنها بطلان نظریات آنها را آشکار ساخت ، بلکه نشان داد که سیاست مصالحه از موضع قوت و مبتنی بر خواست و اراده بالقوه مردم افغانستان به هدف مقدس تامین صلح پیریزی شده است که در همخوانی با شرایط مساعد جهانی ، علی الرغم توطیه خونین ضد آن در داخل کشور، کاربرد مؤثر فراتر از مرز های افغانستان را پیدا کرد .

رفقای عزیز ، خانم ها و آقایان !

 در تداوم توافقات ژینو ، بعد از کنگره سرطان 1369 خورشیدی حزب ، تلاش جهت حل سیاسی معضله افغانستان از طریق تفاهم بین الافغانی و تحت سرپرستی سازمان ملل ، شدت یافت و سرانجام پروسه عملیه صلح ملل متحد با اعلام پلان پنج فقره یی سرمنشی آن سازمان ، در 31 ثور 1370 (21 مارچ 1991 ) ، با تائید جامعه جهانی و موافقت جمهوری افغانستان و حزب وطن ، آغاز گردید . این پلان بر«حفظ خودارادیت ، تمامیت ارضی ، استقلال سیاسی ، عدم انسلاک و هویت اسلامی افغانستان» تاکید میداشت ؛ «شناسایی حق مردم افغانستان در تعیین دولت دلخواه شان و انتخاب نظام اقتصادی ، سیاسی واجتماعی عاری از هرگونه دخالت ، تخویف ، اجبار و یا فشار خارجی » را تضمین مینمود ؛ بر «ضرورت برای یک دوره انتقالی  قبل از تشکیل یک دولت وسیع البنیاد » و «آماده ساختن شرایط انتقالی قابل قبول برای اکثریت وسیع ملت افغان ، شامل تاسیس یک مکانیزم ( دستگاه یا سازمان سیاسی ) بی طرف ولی قابل قبول با اختیارات و قدرت لازم » تاکید میکرد که میکانیزم انتقالی مذکور می باید «از اعتماد مردم افغانستان برخوردار باشد و بتواند تضمین کند » که مردم افغانستان « در انتخابات آزاد ، عادلانه و مطابق با عنعنات ملی برای تشکیل یک دولت وسیع البنیاد اشتراک کرده میتوانند ». پلان مذکور بر «آتش بس و توقف خصومت ها در دوره انتقالی » و بر «توافق همه جانبه ... جهت قطع سلاح به جناح های در گیر در جنگ افغانستان » تاکید میداشت ؛ به تدارک «کمک های کافی مالی و پولی برای کاهش مشکلات مهاجرین افغانی و ایجاد شرایط لازم جهت برگشت داوطلبانه شان به وطن و همچنین برای بازسازی اقتصادی و اجتماعی افغانستان» متعهد بود . بنابر پافشاری جناح مخالف داخلی درگیر جنگ و برخی حلقات خارجی دخیل در قضایای افغانستان ، دوکتور نجیب الله با قبول قربانی شخصی ، بخاطر تعمیل پلان صلح ملل متحد و قطع جنگ در کشور و در دفاع و حمایت قاطع از این سیاست رسمی و متفقاً قبول شده رهبری حزب وطن ، پذیرفت که شخص خودش تا تدویر انتخابات ، صرف در «دوره انتقالی و مکانیزم آن » شرکت نخواهد کرد . 

       در حالیکه تمام نیروهای مؤثر افغانی در گیر در دو طرف جنگ ، روی انتقال قدرت به اداره انتقالی مندرج پلان صلح ملل متحد توافق نموده بودند و همچنان جامعه جهانی و کشورهای منطقه رسماً به سازمان ملل ، متعهد بودند که در تعمیل پلان صلح متذکره همکاری مینمایند ؛ برخی محافل سیاسی ـ اپراتیفی در فدراتیف  روسیه ، در جمهوری اسلامی ایران و در جمهوری اسلامی پاکستان ، خلاف سیاست های رسمی و تعهدات دولت های شان به سازمان ملل ، با در خدمت قراردادن عمال افغانی شان به سازماندهی توطئه جهت سبوتاژ پلان متذکره دست یازیدند . این توطئه در حالی سازماندهی و تبارز مینمود که کشور های غربی بشمول ایالات متحده امریکا برخلاف تعهدات شان به سازمان ملل ، بمثابه نظاره گر بیطرف اوضاع در حال انکشاف افغانستان ، نقش ایفا می نمودند و از بکار برد نفوذ و امکانات شان در جلوگیری از فاجعه یی که کشور های متذکره افغانستان را بدانسو می کشانیدند ،  اجتناب کردند .

       تحقیقات و برسی های علمی کمسیون تدارک و تدویر مجمع عالی حزب وطن با اتکا به نتایج تحقیقات اکثریت قریب به اتفاق محققین ، واقعه نگاران و ژورنالیستان داخلی و خارجی ، همچنان مبتنی بر چشمدید های شاهدان عینی ، اسناد انکار ناپذیر تصویری ، اعترافات سردسته های «جهادی» دخیل و متحدین «ستون پنجمی » شان در حزب وطن و ساختار های ملکی و نظامی دولت جمهوری افغانستان ، مؤید آن اند که «بغاوت شمال» ، گسترش آن بسوی کابل ، کودتای 26 حمل 1371 و انتقال قدرت دولتی توسط کودتاچیان متذکره به حکومت ساخت پاکستان در هشتم ثور 1371 ، در تداوم همکاری مشترک  کا . گی . بی ، اداره اطلاعات و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران و استخبارات نظامی پاکستان ، بمنظور اخلال و ناکام ساختن عملیه صلح ملل متحد سازماندهی گردیده بود . چنانچه تذکار یافت این همکاری های مشترک که با تحریک و سازماندهی کودتای جنرال شهنواز تڼی در حوت 1358 خورشیدی آغاز گردیده بود ، با سفر اندری کوزیروف معاون وزیر خارجه آن وقت اتحاد شوروی به پاکستان در ماه اسد 1370 و سازماندهی ملاقات های او با سران و نمایندگان اکثر از تنظیم های جهادی مقیم پاکستان و ایران ؛ همچنان سفر هیئت متشکل از نمایندگان تنظیم های مذکور به مسکو، در عقرب همان سال تحت رهبری برهان الدین ربانی و با شرکت نمایندگان  سازمانهای استخباراتی مذکور ادامه یافت . در ختم همین سفر ، ماده دوم «اعلامیه مشترک هیئت مجاهدین ، هیئت شوروی و روسیه فدراتیف مؤرخ 24 عقرب 1370» به تعهد مسکو جهت «انتقال تمام صلاحیت های دولتی به حکومت انتقالی اسلامی » رسمیت بخشید . واضح است که انتقال قدرت دولتی در هشتم ثور 1371 به «حکومت انتقالی اسلامی» ساخت پاکستان بر مبنای همین همکاری ها و بطور مشخص بر اساس توافقات رسمی و اعلان شده مسکو و در تقابل و ضدیت با عملیه صلح ملل متحد ، ممکن گردید  . 

     وجود همزمان و غیر قانونی آزاد بیک فرد معلوم الحال وابسته به سازمان استخبارات پاکستان ، نجفی کارمند عالی رتبه وزارت اطلاعات ایران ـ که در روزهای اول بعد از انتقال قدرت دولتی به «مجاهدین» ، حضورش در مزارشریف تحت عنوان «مشاور وزیر خارجه و مسوول شعبه مخصوص کمک به افغانستان» از جانب ایران تائید گردید  ـ و جنرال حارث شاه کارمند عالیرتبه کا . گی . بی در آن وقت ـ که زمانی بحیث مشاور ریاست خدمات امنیت دولتی ولایت بلخ ایفای وطیفه نموده بود و با کادر های ملکی و نظامی شمال کشور از نزدیک شناخت داشت ـ  در اطراف مزار شریف و سایر ولایات شمال افغانستان و تماسهای شان با همدیگر و با آنعده قومندانان تنظیم های جهادی و دولتی که بعداً در بغاوت شمال و گسترش آن به سوی کابل سهم گرفتند . همچنان رفت و آمد ها و تماس های مشکوک میخائیلوف کنسل شوروی آن وقت در مزار شریف با قومندانان مذکور و در عین حال وابستگی غیر قابل انکار تنظیم های جهادی همچنان افسران نظامی و کادر های سیاسی «ستون پنجمی» به ادرس های فوق ، همه و همه مؤید همکاری سه جانبه روسیه ، ایران و پاکستان در تحریک و سازماندهی بغاوت شمال ، گسترش آن بسوی کابل ، کودتای 26 حمل 1371 ، ناکام ساختن عملیه صلح ملل متحد و انتقال کامل قدرت در مرکز و ولایات به «حکومت مجاهدین» اند . 

      کودتا نظامی 26 حمل 1370و به تعقیب آن انتقال کامل قدرت «به حکوت انتقالی اسلامی» ساخته شده در پاکستان در هشتم ثور همان سال ، نه تنها عملیه صلح ملل متحد را ـ که می باید با رجحان منافع ملی کشور تحقق می یافت ـ ناکام ساخت بلکه در نتیجه آن مجموع ساختار های دولتی اعم از ملکی و نظامی ـ مطابق پلان سازماندهندگان خارجی آن ـ از هم فرو پاشید ؛ قوای مسلح پرافتخار جمهوری افغانستان منحل و تمامی تجهیزات سبک و سنگین زمینی ، دفاع و مدافعه هوایی آن به یغما برده شد ؛ چی بسا که مانند پارچه های مستعمل آهن در بازار های منظقه بفروش رسید و مسئله یی شد که نواز شریف صدراعظم آن وقت پاکستان ، «افتخار» آن را رسماً به خود اختصاص دهد . 

     طی مدت بعد از کودتای حمل 1371 و اضمحلال کامل اتحاد شوروی ، مراجع با اعتبار علمی ، سیاسی و اپراتیفی روسیه به نقش شان در سازماندهی سقوط نظام جمهوری افغانستان اعترافات صریح داشته اند ؛ از آن میان دوکتور علوم ولادیمیر نیکیتوویچ پلاستون سابق استاد در اکادمی نظامی اردوی شوروی و انستیتوت عالی کا . گی . بی که زمانی بحیث سکرتر دوم سفارت اتحاد شوروی در کابل نیز ایفای وظیفه نموده است ، یکجا با دوکتور علوم ولادیمیر ویکتوروویچ که سالهای زیاد در افغانستان کار نموده در زمینه ، در صفحه 92 کتاب «افغانستان در منگنه ژیوپولتیک» با ترجمه عزیز آرینفر ، بعد از تماس روی وضع دشوار افغانستان و برخی مشکلات های ناشی از آن ؛ چنین مینویسند :«... با آن هم چنین بر می آمد که رژیم دارای ذخیره کافی استحکام بود و تنها پس از خیانت سیاسی از سوی رهبری نو روسیه واژگون گردید» . این سوال را قابل بحث میدانیم که عوامل افغانی این «خیانت سیاسی از سوی رهبری نو روسیه» و متحدین منطقوی آن ، که در «واژگونی» رژیم و ناکام ساختن عملیه صلح ملل متحد مورد استفاده قرار گرفتند ، چی کسانی بودند ؟

    حضار محترم !

      درست بعد از انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی » موافقت شده در مسکو بود که مثلث همکار (روسیه ، ایران و پاکستان) ـ در حالیکه کشور های غربی و ایالات متحده امریکا بی تفاوت بودند ـ جهت کسب هرچه بیشتر امتیازات اختصاصی و سهم حد اکثر شان در قدرت دولتی  به رقابت آغاز نمودند . جنگ های به اصطلاح «ذات البینی تنطم های جهادی» بر سر حفظ ، تقسیم و یا بدست آوردن قدرت ، که فاجعه پی در پی ناشی از تلفات انسانی و مالی را در مرکز و ولایت باعث گردید و به آرمان نظامیان پاکستانی مبنی بر «کابل باید بسوزد» تحقق بخشید ، جز نتیجه رقابت فوق الذکر استخبارات کشور های مذکور و خیانت عمال افغانی شان به منافع ملی کشورما ، چیزی دیگری محسوب شده نمیتوانند .

    ما امیدوار هستیم که روزی مردم افغانستان و جامعه جهانی بتوانند به آن قادر گردند که عامیلین ناکامی عملیه صلح ملل متحد در ثور 1370 خورشیدی را ـ که نتایج زیانبار و غیر قابل جبران را بر مردم افغانستان و بشریت تحمیل نمود ـ به دادگاه بکشند ؛ ولی تا جائیکه مربوط به مجمع عالی حزب وطن ـ درین نخستین اجلاس آن بعد از فاجعه مذکور ـ میگردد ، حق دارد روی نقش آن عده از رهبران و کادر های آن وقت خویش که در سازماندهی و تعمیل فاجعه مذکور سهم و نقش داشته اند ، بحث نموده و در زمینه مطابق به اصول پذیرفته شده تشکیلاتی در احراب ، تصامیم اتخاذ نمایند .

  بدین ملحوظ و با صرفنظر از توضیح جزئیات مسئله ، میخواهم از این تربیون با اعتبار برای بار اول و رسما ابلاغ نمائیم که : متاسفانه عده یی از اعضای حزب وطن که در سطوح بلند ساختار های حزبی ، نهاد های ملکی و نظامی دولتی مؤظف بودند برخلاف ارزشهای مرامی ، اصول تشکیلاتی ، سیاست های جاری رسماً اعلان شده ، اراده جمعی و مبتنی بر آن مواضع اصولی رهبر حزب و حتی مغایر مواضع تائید شده با امضا های خود شان ، ولی مطابق به سناریوی دشمنان خارجی افغانستان ، در فعالیت های ضد ملی ؛ تحریک ، سازماندهی و تعمیل بغاوت شمال ، گسترش دامنه آن به مرکز ، کودتای 26 حمل 1370 ، ناکامی عملیه صلح ملل متحد ، انتقال قدرت دولتی به «حکومت انتقالی اسلامی » توافق شده در مسکو و ساخته شده در پاکستان ، فروپاشی نهاد های ملکی و نظامی جمهوری افغانستان ، انفجار حزب وطن از داخل ، زمینه دادن برای غارت دارایی های عامه ، منجمله وسایل و تجهیزات قوای مسلح و آثار باستانی ، همچنان درجنگ های میان تنظیمی مجاهدین که باعث تواتر بحران های تشدیدی پی در پی و تداوم جنگ ، خونریزی و ویرانی هر چه بیشتر گردید ، نقش و سهم داشته اند . افراد متذکره با تابعیت از منابع خارجی در سبوتاز عملیه صلح ملل متحد ، سقوط دولت جمهوری افغانستان و انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» مواضع واحد ولی در دستیابی ، حفظ ، تعمیق ، گسترش و تحکیم مواضع مبتنی بر منافع مراجع خارجی مرتبط شان ، اختلاف داشتند . بنابرین اختلاف ، بعد از سقوط دولت جمهوری افغانستان ، انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی افغانستان» و ناکامی عملیه صلح ملل متحد ؛ به دسته های ذیل تقسیم گردیدند .  

        ۱ـ آنهائیکه به مواضع و آرمانهای حزب وطن و حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز پشت پا زده بودند و دستوری، ظاهراً داعیۀ جمعیت اسلامی افغانستان را دفاع نموده و مبتنی بر آن طی پروسۀ نضج گیری بغاوت شمال و نتایج بعدی آن در ضدیت با حزب وطن و آرمانهای آن، به نفع جمعیت اسلامی و بخصوص به نفع گرایش های توجیه شدۀ شاخۀ شورای نظار در این جمعیت تحت قومانده احمدشاه مشعود ـ این همکار پروتوکولی استخبارات نظامی شوروی ـ عمل کردند . یکی از افراد شاخص این دسته نجم الدین کاویانی عضو هیئت اجرائیه حزب وطن و معاون رئیس حزب در امور روابط خارجی شورای مرکزی حزب بود. او که طی سالهای اخیر حاکمیت جمهوری افغانستان مواضع پر تعصب و افراطی ضد وحدت ملی را تبارز میداد ؛ بارها طی صحبت با اعضای حزب وانمود نموده بود که : « من بعد از سال ۱۳۶۳عضویت جمعیت اسلامی را کسب نموده ام  و افتخار میکنم که عضو جمعیت اسلامی هستم ». سال 1363 خورشیدی درست زمانی بود که مستند بر ادعای میر عنایت الله سادات ـ در صفحه  212  کتاب « افغانستان سرزمین حماسه و فاجعه» ـ  «آنها [(شوروی ها)] تعلقات قومی ، لسانی و محلی  برخی از اعضای رهبری حزب را به گروپ های معین نژادی اساس قرار داده و بخاطر نزدیک ساختن آنها با تنظیم های مشخص دست به کار شدند ؛ روابط حزب اسلامی ، حزب وحدت  و شورای نظار با تعداد از اعضای بیروی سیاسی در خفا بوجود آمد ». واقعیت اینست که دستور تامین چنین روابطی یک جانبه نه بلکه در نتیجه تفاهم میان ارگانهای ویژه شوروی ، پاکستان و ایران تعمیل میگردید .

     افزون بر نجم الدین کاویانی ، فرید احمد مزدک عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و معاون رئیس حزب در امور تشکیلات ، همچنان عبدالوکیل عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب و وزیر امور خارجه جمهوری افغانستان ، افراد شاخصی دیگری بودند که در مواضع دفاع از شاخه شورای نظار جمعیت اسلامی عمل نمودند . همچنان از میان اعضای شورا مرکزی حزب ، ستر جنرال محمد نبی عظیمی معاون اول وزیر دفاع و قومندان گانیزیون شهر کابل ، ستر جنرال محمد آصف دلاور لوی درستیز قوای مسلح ، جنرال یار محمد معاون اول وزارت امنیت دولتی ، جنرال مؤمن قومندان گارنیزیون شهرک حیرتان ، نجیب الله مسیر ، دگرجنرال عظیم زرمتی قومندان عمومی قطعات اپراتیفی وزارت داخله و آدینه سنگین ... ، با نقش فعال و مؤثر در چنین موضع قرار گرفتند .

               ۲ـ دسته دوم آنهایی اند که به آرمانهای حزب وطن و حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز پشت پا زده و مبتنی بر پلان «مسکو» جهت تامین «تعلقات قومی ، لسانی  و محلی برخی از اعضای رهبری حزب» با «گروپ های معین نژادی» تنظیم های «جهادی» ، داعیۀ «حزب وحدت اسلامی افغانستان» را دفاع نمودند. همه اعضا و فعالین حزب شاهد بودند و باید به یاد داشته باشند که سلطانعلی کشتمند عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و صدراعظم جمهوری افغانستان ، فرد شاخص این دسته ، بعد از افشای روابطش با حزب مذکور و جمهوری اسلامی ایران ـ این متحد سیاست های جدید افغانی «مسکو» ـ ماه ها قبل از تحقق توطئه ناکام ساختن عملیه صلح ملل متحد و سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان ، از عضویت حزب وطن و تمام مقامات آن استعفا نموده ، این تصمیم و نزدیکی فکری ـ سیاسی اش را با حزب وحدت اسلامی از طریق رادیو بی . بی . سی و رسانه های گروهی کشورابلاغ نمود . به این مبنی در جریان بغاوت شمال و سقوط حاکمیت، در ضدیت با مواضع حزب وطن و در استقامت تقویت گرایش های توجیه شدۀ حزب وحدت اسلامی افغانستان، عمل نمودند. درین گرایش اعضای شورای مرکزی حزب هریک  اسدالله کشتمد ، جنرال باقر فرین معاون وزارت امنیت دولتی  و محمد عوض نبی زاده وزیر امور ملیت ها و از میان نظامیان جنرارمحمد حسین فخری معاون لوی څارنوالی و جنرال خدایداد قومندان قطعه  ......  با نقش فعال و مژثرهمکاری نمودند.

          یک نگاه سطحی به عملکرد چهره های شا خص دو دسته فوق ، طی سالهای اخیر حاکمیت ح . د . خ . ا و حزب وطن نیز، این حقیقت را با روشنی تمام برملا می سازد که آنها نه به ارزشهای سیاسی ـ عقیدتی  ح . د . خ . ا و حزب وطن وفادار بودند و نه به رهبران مسلم آنان احترام داشتند .آنان بخاطر دستیابی به اهداف تاکتیکی و استراتژیکی دکته شده به خویش، با اعتقادات و نام رهبران مذکور بازی نموده اند و اکنون نیز بدون اعتراف به مواضع فوق الذکر شان مجدداً با دیده درایی تمام « پرچمی » دو آتشه شده اند و با نام «پرچم»، [«حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن)»] و هم «این» و یا « آن» رهبر و با عواطف عده یی ازپاکترین فرزندان «خانوادۀ بزرگ سیاسی ما» بازی مینمایند. 

       ۳ـ دستۀ سومی با پشت پا زدن به مواضع حزب وطن ، درحالیکه در گفتارادعای وفاداری به مواضع سیاسی و عقیدتی «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» را تبارز میدادند ، عملاً در ضدیت با مواضع سیاسی وعقیدتی حزب وطن و کاملاً در جهت مخالفِ مواضع عقیدتی وسیاسی ح . د . خ. ا، از موضع خویش در پروسۀ گویا « ائتلاف» با جمعیت اسلامی و حزب وحدت (نه مانند دو دسته اولی از موضع  ادغام درآنها) شرکت نموده بودند که هدف آن ناکام ساختن پلان صلح ملل متحد و انتقال قدرت دولتی به «حکومت انتقالی اسلامی» مبتنی بر «اعلامیه مشترک هیئت مجاهدین و هیئت شوروی و روسیۀ فدراتیف؛ مؤرخ ۲۴ عقرب ۱۳۷۰» بود . اعلامیۀ  که راه آن بسوی فاجعه برای کشور، حزب ما و مجموع نهضت ترقیخواهانه افغانستان  و حتی خود آنان نیز بود. نباید فراموش کرد که در پروسۀ انکشافات بعدی اوضاع کشور برخی از افراد نظامی ـ سیاسی این دسته، مطابق سناریوی از قبل تنظیم شده و به هدف گرم نگهداشتن کوره های جنگ و بی ثباتی در افغانستان، با تغییر کامل مواضع شان،  در کنار حزب اسلامی گلبدین و حتی در همکاری با طالبان نیز قرار گرفتند . فرد شاخص این دسته محمود بریالی عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن بود که با اتکا و استفاده از نفوذ معنوی برادر ارشد خویش ـ ببرک کارمل عضو شورای مرکزی حزب وطن و یکی از رهبران اسبق ح . د . خ . ا ـ در میان کادر های ملکی و نظامی حزب ، نیروی اساسی «ستون پنجم» را در پروسه عملی و تبلیغاتی بغاوت شمال و نتایج بعدی آن تدارک و رهبری مینمود . در حالیکه خود ببرک کارمل با تبارز مواضع متضاد و بعضاً ناروشن در برابر مخاطبین مختلف خویش ، تظاهر مینمود ، هیچگاه نه تنها مانع عملکرد برادرش درین پروسه نشد بلکه در جریان تحقق توطئه و حتی تا آخرین لحظات حیات خود ، مخالفت شفاهی رسمی اش را نیز با آن تبارز نداد . افزون بر آن درین گرایش افراد ذیل از میان کادر های حزب وطن شامل بوده و نقش فعال و مؤثر داشتند : سیداکرام پیگیر عضو علی البدل هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن ، جنرال عبدالرشید دوستم ، جنرال نورالحق علومی ، جنرال عبدالحق علومی ، جنرال سید اعظم سعید ، جنرال عبدالرؤف بیگی ، جنرال عبدافتاح قومندان عمومی قوای هوایی ، شفیق الله توده ای  .........

        سه دسته فوق الذکر در عین حال که مطابق به سناریوی تنظیم شده از خارج، بمثابه مهره های در نضج گیری ، آغاز و گسترش بغاوت شمال ؛ سقوط دادن حاکمیت دولتی و ناکام ساختن پلان صلح ملل متحد بطور مشترک بکار گرفته شدند ؛ آنان را بازیگران سطرنج افغانستان بعد از انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» ، بخاطر گرم نگهداشتن تنور جنگ در کشورما و بخاطر دستیابی به حداکثر امتیازات شان ، به رقابت باهم تشویق مینمودند. رقابت درونی مواضع سه گانه مذکور بمثابه یکی از فاکتور های سوق کشور بسوی فاجعه بود ، زیرا اگر از سویی ارتباط جمهوری اسلامی ایران و فدراتیف روسیۀ با عوامل فوق الذکر شان وسیلۀ خوبی برای نفوذ آنان در افغانستان بود از جانب دیگر باعث تحریک سازمانهای استخباراتی پاکستان ، عربستان سعودی و متحدین جهانی آنان نیز گردید.

       ۴ـ بعد از جابجایی مخفی نیروهای نظامی بخش های معینی از ائتلاف شمال در نقاط استراتژیک کابل و کودتای نظامی 26 حمل 1371 علیه دوکتور نجیب الله به وسیله دسته های اول ، دوم و سوم فوق الذکر ؛ که سقوط کابل بد ست آنها و ناکام ساختن عملیه صلح ملل متحد را مسلم ساخت ، در تقابل و ضد یت با آنان ، دستۀ  چهارمی نیز مجبور گردیدند از مواضع رسمی و قبول شده حزب وطن و رهبر مسلم آن شهید دوکتور نجیب الله ، عدول نمایند . این دسته بنابر تأخیر اقدامات عملی شان ـ که ناشی از انتظار آنان جهت تحقق پلان صلح ملل متحد بود ـ از مواضع و با امکانات ضعیف ، در مقایسه به سه دستۀ اولی مرتبط با ائتلاف شمال ، با عجله و بدون توجه به مسوولیت تاریخی شان ، دست بکار شده زمینه های نفوذ مخفی نیروهای بنیاد گراترین و متعصب ترین نیروی«جهادی» ، یعنی حزب اسلامی گلبدین حکمتیار (سازمان نظامی ـ سیاسی پیش قراول آی .اس .آی پاکستان) را به شهر کابل و حتی به بخش هایی از ارگ ریاست مساعد نمودند . که بعد از شکست ، شخصیت های شاخص آن به قرار گاه گلبدین حکمتیار در چار آسیا لوگر و برخی نقاط اطراف کامل پناه برده در خدمت حامیان خویش  قرار گرفتند . شخصیت های شاخص این دسته متشکل از ستر جنرال محمد اسلم وطنجار عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و وزیر دفاع ، انجنیر رازمحمد پکتین عضو هئیت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و وزیر داخله و جنرال اسدالله پیام رئیس تعلیم و تربیه و مورال وزارت داخله بودند .

در جریان سازماندهی و اجرای توطئه ناکام ساختن پلان صلح ملل متحد ، نباید به نقش منفی سلیمان لایق ؛عضو هیئت اجرائیه  و معاون رئیس شورای مرکزی حزب وطن بی توجه ماند . موصوف که بمثابه مسوول تدویر جلسات هیئت اجرائیه شورای مرکزی ـ بعد از تعمیل کودتای 26 حمل ـ از جانب گروپ های فوق الذکر به بازی گرفته شده بود ، بنابر شواهد عینی متعدد ، از جمله مبتنی بر یادداشت های گروپ مؤظف سازمان ملل در کابل ، موصوف چه قبل از کودتا ، چه در جریان اقدام کودتا و همچنان تا انتقال قدرت به حکومت ساخته شده در پاکستان ، در ضدیت با پروسه صلح ملل ملل متحد و در مخالفت با دوکتور نجیب الله  ، به نفع توطیه و کودتا عمل نموده است .

      در نتیجۀ  رقابت های متقابل دسته های فوق الذکر و «برادران» و یا هم «مؤتلفین» جدید شان بود که افغانستان یک بار دیکر به آغاز دور جدید و تشدیدی شیطانی جنگ کشانیده شد و باعث گردید تا مادر وطن ما در آتشی بسوزد که رقبای منطقوی و جهانی، جهت تحکیم مواضع شان در«قلب آسیا»، آنرا افروخته بودند و پیوسته موجهای جدید و جدید تری از شعله های آنرا برمیافروزیدند و هنوز هم می افروزند .

        با توجه به سازماندهندگان خارجی بغاوت شمال و مسوولیت تاریخی عوامل داخلی این بغاوت که عواقب دردناک ضد ملی را در قبال داشت  ، پیشنهاد میگردد اجلاس کنونی مجمع عالی حزب وطن عملکرد آن عده از رهبران و کادر های حزب وطن را که درین توطئه نقش داشته اند و در فوق از آنان نام گرفته شد ، بمثابه عمل و مسوولیت شخصی شان درین خیانت ملی محکوم نموده ، عدم وابستگی و اخراج آنان را از  تشکیل حزب وطن ، رسماً اعلام نمایند .

      حضار محترم !

      حقایق زیاد و از جمله اعترافات شفاهی ثبت ویدویی جنرال دوستم و تائید کتبی مقامات مؤظف ملل متحد ، مشعر اند که کودتا چیان دستور داشتند رئیس جمهور و رهبر حزب وطن دوکتور نجیب الله را اسیر ساخته ، به قتل برسانند و بعداً این جنایت شان را خود کشی اعلان نمایند. با پناه بردن اجباری رئیس جمهور  به مقر سازمان ملل در کابل ، این توطئه خنثی گردید ؛ ولی کودتاچیان با ریختاندن خون پاک بهترین کادر های حزب وطن به جنایت بزرگ دست یازیدند . شواهد انکارناپذیر مؤید این حقیقت است که مرگ ستر جنرال غلام فاروق یعقوبی عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و وزیر امنیت دولتی جمهوی افغانستان نه «خودکشی » ، بلکه قتل سیاسی یی بود که بر اساس سناریوی تنطیم شده به وسیله منایع خارجی ، به دستور همین منابع ، تحت نظر سرکردگان داخلی کودتا صورت گرفته است . سازماندهی قتل عده دیگری از نظامیان و کارمندان امنیت دولتی از جمله جنرال عبدالباقی رئیس اداره پنج و جنرال شهباز احمدزی قومندان .... گارد ملی در سلسله همین ترور ها شامل اند . 

     در عین حال کودتاچیان بخاطر گریز از مسوولیت های بزرگ تاریخی ناشی از تعمیل کودتای نظامی ، ناکام ساختن عملیه صلح ملل متحد و نتایج بعدی دردناک آن ، بعداً به افسانه «فرار رئیس جمهور» توسل جستند تا با انکار از کودتای نظامی شان ، «ایجاد خلای قدرت» را ناشی از این افسانه عنوان نمایند . ما درین مجمع عالی با مسوولیت تمام و رسماً اعلام مینمائیم که خروج مؤقت دوکتور نجیب الله رهبر حزب وطن و رئیس جمهور افغانستان از کشور و عدم اشتراک شخص ایشان در مذاکرات بین الافغانی و در اداره مؤقت ، بنابر خواست جوانب متعدد دخیل ، موافقت رهبری حزب وطن و دولت جمهوری افغانستان ، بخشی از عملیه صلح ملل متحد بوده که می باید قبل از انتقال قدرت به ادراه مؤقت ، تعمیل می گردید . با تکمیل کودتای نظامی 26 حمل ، انتقال اهرم های قدرت به دست کودتاچیان و اجبار پناهندگی دوکتور نجیب الله به مقر سازمان ملل ، کودتاچیان خواستند این بخش از عملیه صلح ملل متحد را نیز سبوتاژ نمایند که سرانجام با پافشاری کارمندان ملل متحد ، ظاهراً توافق شان را یک بار دیگر در حالی ابراز داشتند که بتوانند با سبوتاز مجدد آن ، افسانه «فرار» را توجیه نمایند . بنابرین توافق ، انتقال رئیس جمهور افغانستان به میدان هوایی کابل ساعت 1.45شب مؤرخ 16 اپریل بوسیله موتر با نمبر پلیت ، بیرق و سایر علایم ملل متحد و با همراهی کارمندان عالیرتبه آن موسسه ، در حالی سازماندهی گردید که همه ؛ منجمله کارمندان ملل متحد و دوکتور نجیب الله میدانستند ، کودتاچیان  تمام نقاط استراتژیک کابل ، به شمول میدان هوایی ومسیر راه آن را در کنترول خویش داشتند. نخست از همه عنوان نمودن «فرار» در چنین وضعیتی ادعای عوامفریبانه بیش نمیتواند باشد. افزون بر آن فلیپ کاروین کارمند عالی رتبه ملل متحد و عضو گروپ بنین سیوان در صفحه 168 کتاب«سرنوشت غم انگیز افغانستان که توسط حکیم سروری به دری ترجمه گردیده ، از زبان بنین سیوان ؛ چنین نقل قول مینمایند : «دربین تمام گروپ ها توافق نظر وجود داشت تا نجیب الله استعفا داده و از کشور خارج شود ... اما آنانیکه به رفتن او موافقه کرده بودند ، در آخرین لحظات نظر خود را تغییر دادند و پروسه صلح تخریب شد. » . بر اساس همین حقیقت بود که سیوان بعد از برگشت موتر حاملدوکتور نجیب الله از مسیر میدان هوایی ، طی ملاقاتی ،خطاب به سلیمان لایق چنین گفته بود :«ما باهم موافقتی داشتیم . خروج مصوون او به ما وعده شده بود ؛ چرا نگذاشتید کاروان ما از پوسته امنیتی عبور کند . ؟» و لایق بدون تردید این حقیقت ، با دستپاچگی و مبهم جواب داده بود که : «پروسیجر های معینی وجود دارد که در هر حالت باید مراعات شوند» . افزون بر آن  فلیپ کاروین در صفحات 139 ـ 140 اثر فوق الذکر خویش ،  در مورد ممانعت موتر حامل رئیس جمهور از ورود به میدان هوایی ، چنین می نویسند : « قوت های دوستم میدان را اشغال کرده اند . آنها به هیچکس اجازه عبور نمیدهند . نام شب ما دیگر اعتبار ندارد . شاید یکی از اعضای کمیته اجرائیه حزب وطن ، یکی از پیروان کارمل ، مخالف سرسخت نجیب که با هم موافقه کرده بودیم ، پلان ما را به دوستم افشا کرده » بود .  همچنان کاروین مدعی است که ممانعت از پرواز دوکتور نجیب الله «معاملۀ»  دستور داده شده از خارج بود ؛ او درین زمینه چنین مینویسد : «بعد از آنکه قطار خود را برگرداندیم ، در همان شب بلا فاصله آگاه شدم که حوادث خروج ناکام نجیب الله از کابل ، دارای اهمیت بیشتر بوده  و این معامله دور از سرحدات افغانستان شکل گرفته و در مجموع مربوط می شود به عملیات صلح ملل متحد». افزون بر آن امتناع دوکتور نجیب الله از شرکت در اجلاس عمومی حزب کنگرس هند ـ که از شخص خود شان در آستانه کودتای 26 حمل 1371 برای شرکت در آن دعوت بعمل بود ـ و فرستادن یکی از معاونین رئیس حزب (محترم انجنیر نظر محمد) بجای خویش ، خود مؤید تصمیم دوکتور نجیب الله برای ترک نگفتن کشور در شرایط بحرانی آن وقت بود ورنه میتوانست با استفاده این امکان کشور را ترک گویند . بنابرین و بادرنظرداشت حقایق فوق ، همچنان اظهارات ده ها تن شاهدان عینی از میان کادر های حزبی و دولتی ، از این تربیون با اعتبار اعلان می نمایم که ادعای «فرار رئیس جمهور» ، افسانه یی بیش نبود که آن را کودتا چیان به منظور فرار از مسوولیت های ناشی از جنایات ضد ملی شان ، ساخته و پرداخته اند .

حضار محترم ، خانم ها و آقایان !

در امتداد برخورد های خونین میان تنظیم های جهادی بر سر حفظ ، تقسیم و یا بدست آوردن انحصاری قدرت ، تحریکات حامیان خارجی شان و به بنبست رسیدن وضعیت نظامی ناشی از آن در افغانستان بود که سازمان جهنمی آی . اس . آی پاکستان ، بمنظور شکست بنبست مذکور و ایجاد تحرک در استقامت تامین اهداف ضد افغانی خویش ، نیروی نظامی تربیه شده تازه دمش را تحت عنوان «تحریک طالبان» وارد این وضعیت نمود . این نیرو ، متشکل از برخی قومندانان «جهادی» و طالبان تربیت یافته در مدارس مذهبی پاکستان بود . در عین حال تحت پوشش این تحریک قهقرایی ، آی . اس . آی پاکستان آن عده از افسران نظامی سابق اردو و و اعضای سابق ح . د . خ . ا ـ این مدعیان کذاب ترقی و تمدن ـ را نیز با تغییر قیافه و اتخاذ نامهای مستعار به کار گرفتند که در کودتای ناکام نظامی حوت 1358تحت رهبری جنرال شهنواز تڼی سهم گرفته و بعداً به پاکستان فرار و تحت حمایت سیاسی و مالی این سازمان جهنمی قرار گرفته بودند . «تحریک» مذکور بعد از جنگ های توأم با خونریزی ها و ویرانی بزرگ ، توانست در شب پنجم میزان 1385 شهر کابل را بعد از آن تصرف نمایند که «دولت مجاهدین تحت رهبری برهان الدین ربانی » به ولایات شمال عقب نشینی نمودند . اکنون ثابت گردیده است که قبل از ورود رهبران «طالبان» به شهر کابل ، گروپ از جنرالان آی . اس . آی پاکستان با عده یی از اجیران مقرب افغانی شان ، بمثابه افزار تعمیل دساتیر مراکز جهانی توطئه علیه افغانستان ، وارد کابل شده ، دوکتور نجیب الله را خلاف نورم های بین المللی و باوجود تضمین مصوونیت حریم نمایندگی سازمان ملل در کابل ، از آن محل به جبر بیرون کشیده و تحت فشار قرار دادند تا سندی را با تاریخ جعلی مبنی بر به رسمیت شناختن خط ډیورند امضا و همچنان محل اختفای ذخایر طلای پشتوانه پولی کشور و آثار طلا تپه را افشا نمایند . دوکتور نجیب الله با خودداری از قبول این پیشنهادات، خشم آنان را برافروخته و در نهایت ایشان یکه و تنها با قامت بلند و گردن افراشته در دفاع از نوامیس و ارزش های ملی در برابر این دژخیمان قرار گرفت ؛ در نتیجه جام شهادت نوشیدند و حماسه دیگری را در دفاع از ارزشها و نوامیس ملی مادر وطن مان ، ثبت تاریخ کشور نمودند .

       روحش شاد و یادش گرامی باد !

    ما از این تربیون با اعتبار اعلان مینمائیم که شهادت دوکتور نجیب الله پلان مشترک و سازمانداده شده مراکز جهانی توطه های ضد افغانی بود که طی یک پروسه از کودتای 26 حمل 1371 آغاز و سرانجام در پنجم میزان 1375 با عدم رعایت اصل جهانی مصوونیت حریم سازمان ملل متحد ، تحت پوشش اقزار بی مقدار و مسوولیت ناپذیری بنام «طالبان» بخاطری عملی گردید تا مردم افغانستان را از رهبر تاثیر گذاری چون داکتر نجیب الله محروم سازند . ما حق داریم از سازمان ملل متحد بخواهیم تا به سکوتش درین زمینه خاتمه داده مردم افغانستان و جهانیان را از حقایق پیرامون توطئه مذکور با خبر سازند .

 رفقا و دوستان !

    تحریک طالبان تحت اوامر آی . اس . ای اداره قرون وسطایی را توأم با خشن ترین نوع تفتیش عقاید بر مردم تحمیل نموده و مطابق به منافع پاکستان ، کشور را به مرکز تروریزم بین المللی و مافیای بین المللی مواد مخدر مبدل نمود . چنین وضعیت بعد از رویداد معروف 11 سپتامبر 2001 ، برای جهانیان غیر قابل تحمل گردیده ، مداخله نظامی ایالات متحده امریکا را توآم با حمایه جامعه جهانی و شورای امنیت سازمان ملل ، باعث گردید . در نتیجه رژیم «طالبان» در دسامبر 2001 سقوط نموده ، اکنون افشا گردیده که سی . آی . ای امریکا با خرید جنگ سالاران ایتلاف شمال ، به آنان امکان داد تا این بار روی شانه های قوای امریکا وارد کابل گردیده اهرم های قدرت مرکزی را تصاحب نمایند . به تعقیب این رویداد ، در نتیجه معاملات پشت پرده میان کشورهای دخیل و با روپوش قرار دادن کنفرانس بن ـ اول  ، حکومت مؤقت تشکیل و در تداوم آن حکومت انتقالی و سرانجام ـ بعد از تصویب قانون اساسی ـ گویا دولت انتخابی ، با شرکت گماشتگان کشور های دخیل در اوضاع افغانستان، تشکیل گردید . چنین برخورد ، دولت ِ در حال جنگ و نوپای افغانستان را از یک مرکزیت نیرومند قانونی محروم و در واقعیت ، امر و نهی ارکان دولتی به مراکز متعدد در خارج مربوط و از آن طریق به نمایندگی های سیاسی این کشور ها در کابل ، محول گردید . در عین حال هریک این نمایندگی های سیاسی با دست باز و با استفاده از شیوه ها و افزار مختلف به گسترش و تعمیق نفوذ شان در مرکز و محلات افغانستان به فعالیت پرداختند و می پردازند . چنین وضع : 

       ـ به عملکرد ارگانیک ساختار های مختلف دولتی صدمه زده است ؛ 

       ـ به بحران های پی در پی و کشمکش های متداوم میان ارگانهای مختلف دولتی زمینه داده است؛   

       ـ در عملکرد و اجراآت دولتی ، منافع کشورهای دخیل و منافع شخصی ، بر منافع ملی رجحان  یافته است؛

       ـ به نفوذ ساختار های مافیایی در ارگانهای دولتی زمینه داده است؛ 

       ـ فساد لجام گسیخته ، اهرم اداری دولت را از رأس تا قاعده در لجن غرق نموده ؛ اتلاف و تاراج عواید دولتی و کمک های مالی خارجی ، نامؤثریت پروسه باز سازی و اعمار مجدد و ناکامی مبارزه با مافیای مواد مخدر را باعث گردیده است ؛

        ـ فاصله میان دولت و مردم را هرچه بیشتر ساخته و به بی اعتمادی کامل مردم نسبت به دولت منتج گردیده است.

    در نتیجه علل و عوامل فوق ، نظام  به یک دولت ناکار آمد ، ناتوان و ناکام و از عامل ثبات دهنده به مصدر بحران مبدل گردیده است.

   از جانب دیگر ، علی الرغم توافق اکثر کشور های منطقه و جهان روی اهداف مبتنی بر مبارزه علیه تروریزم و مافیای مواد مخدر، حضور نظامی امریکا و سایر اعضای پیمان نظامی اتلانتیک شمالی( ناتو) در افغانستان ، با در نظرداشت اهداف دورنمایی اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ، اپراتیفی و اطلاعاتی شان در آسیای مرکزی و جنوب آسیا ، باعث تشکل وضعیت پیچیده جدید پیرامون معضله افغانستان گردیده است .  رقبای منطقوی و جهانی ایالات متحده امریکا و ناتو انگیزه های حضور نظامی دراز مدت آنان را در افغانستان ، تهدیدی برای منافع خویش دانسته با ذرایع مختلف ، منجمله آغاز سازماندهی ، تمویل و تجهیز مجدد حرکت طالبان ، سایر سازمان های منطقوی ترورستی و القاعده ، وضع داخلی افغانستان را متشنج نگهداشته ، تلفات انسانی و مصارف هرچه بیشتر جنگ را بر ایالات متحده امریکا و متحدین آن تحمیل نموده تا در نتیجه آنان را مجبور سازند خاک افغانستان را ترک گویند . درین میان مخالفت های برخی کشور های منطقه ، همچنان جمهوری اسلامی ایران و بیشتر از همه نظامیان پاکستان و سازمان جهنمی آی . اس . آی  که باوجود  توافقات رسمی بمثابه شریک ایالات متحده امریکا در مبارزه علیه تروریزم ؛ به حمایت ، تربیت ، تسلیح و تمویل مالی «طالبان» ، سایر سازمانهای منطقوی ترورستی و القاعده پرداخته و میپردازد . اکنون همه میدانند که محلات اختفای رهبران و مرکز سازماندهی عملیات ترورستی طالبان اعم از شورای کویټه و گروپ حقانی ، همچنان از حزب اسلامی تحت رهبری گلبدین حکمتیار ، تحریک طالبان پاکستانی و سایر گروهای بنیاد گرای این کشور و «القاعده» تحت حمایت نظامیان پاکستان ، در قلمرو آن کشور و یا ساحات تحت کنترول آن در آن طرف خط نامنهاد « ډیورند» قرار دارند . شکار بن لادن توسط کوماندو های امریکایی ، در شهرک نظامی ایبت آباد و در چند قدمی یکی از مراکز معتبر تعلمی اردوی پاکستان و آنهم بدون استیذان ارگانهای امنیتی آن کشور ، یکی از این موارد محسوب می گردد .  

    جمهوری اسلامی ایران علی الرغم تظاهر به مناسبات دوستانه با دولت کنونی افغانستان ، با استفاده از روش ها ، وسایل و افزار مختلف به عملیات گسترده نه چندان مخفی نفوذ در ارگانهای ثلاثه مرکزی و محلی قدرت و اداره دولتی ، در احزاب ، سازمانهای اجتماعی ، وسایل اطلاعات جمعی ، موسسات فرهنگی و حتی با سؤ استفاده از اعتقادات مذهبی مردم افغانستان و نفوذ در عبادتگاه ها پرداخته ، اختلافات اتنیکی و مذهبی را دامن زده ؛ بر خلاف منافع ملی کشور ما خواسته و میخواهد افغانستان را به افزاری در جهت اهداف استیلاگرانه و منافع استراتژیک خویش مبدل سازد .

      باید اذعان داشت که درین میان اشتباهات گسترده در چگونگی اقدام به عملیات نظامی بوسیله نظامیان خارجی ، از جمله نظامیان ایالات متحده امریکا ، شامل بمباران هوایی  و راکتی بر محلات ملکی و تلاشی های خود سرانه ، تلفات انسانی غیر مؤجه را بار آورده ، انزجار و نارضایتی مردم را باعث گردیده و می گردد .

      افزون بر تلاش های گسترده بی ثبات سازی وضعیت افغانستان به وسیله نیروهای منطقوی وجهانی مخالف با حضور دراز مدت ایالات متحده امریکا و ناتو در افغانستان ، دیده می شود که کشورهای عضو پیمان ناتو نیز بنابر گرایش های تمامیت خواهانه ، روی تعریف تروریزم و چگونگی برخورد با آن اختلاف نظر دارند . بریتانیای کبیر هنوز هم بر کارایی ریزرف های سنتی خویش در ساختار های دینی و حلقات مذهبی منطقه در حفظ و تحکیم منافع استراتژیک خود ، تاکید دارد و بر همین مبنا از «جمعیت العلمای اسلامی پاکستان» ، «جمعیت اسلامی پاکستان» ، مدارس دینی مربوط به این ساختار ها و حلقات حامی شان در دولت ، منجمله در اردو و آی . اس ، آی حمایت مینماید ، در حالیکه ایالات متحده امریکا روی اضمحلال کامل این ساختار ها بمثابه لانه های تربیت تروریزم ، تاکید نموده میخواهد ساختار های مدرن وابسته به خویش را جاگزین آنها بنماید . همین اکنون اختلافات نوسانی میان بخش ملکی دولت تحت رهبری آصف زرداری ، با ساختار های فوق الذکر از اختلافات مواضع امریکا و بریتانیا ناشی می گردد . 

     برعلاوه اختلافات میان احزاب و نیروهای مختلف سیاسی ، نظامی و اپراتیفی کشورهای دخیل در افغانستان بالای شکل گیری رویداد ها در کشور ما اثرات سؤ بجا می گزارد . مثلاً اختلاف میان احزاب دموکرات و جمهوریخواه ایالات متحده امریکا ، میان پنتاگون و لانگی و میان آنان و وزارت خارجه امریکا از آن جمله اند .

      حضار محترم ، خانمها و آقایان !

      عوامل فوق الذکر بحران و تشنج که منشه و منبع اکثریت از آنها در خارج افغانستان قرار داشته و ناشی از تلاش های منفعت طلبان آنها با استفاده از گماشتگان افغانی شان است ، روزتاروز به رنج و درد هموطنان ما افزوده و می افزایند . مردم ما قیمت آن را با خون ، گوشت  و پوست و استخوان خویش پرداخته اند و میپردازند . هر روز ده ها و حتی صدها تن از انسان این وطن یا درین طرف جبهه و یا در طرف مقابل کشته می شوند ، خواهران جوان ما بیوه ، اطفال ما یتیم و مادران ما در مرگ اولاد های شان سوگوار و ده ها هزار انسان مستعد به کار ، معیوب و وطن ما ویران میگردد. اینست ارمغان همسایگان ما مسلمان ما و اینست ارمغان جهان متمدن برای ما و مادر وطن ما . 

     اینک تحت تاثیر فکتور های متضاد و متناقض خارجی و داخلی ، وضعیت پیچیده کشور ما بطور تشویش افزا پیچیده تر گردیده و آشکارا به بحران کشیده شده است . آرایش و صف آرایی نیروهای متضاد در تقابل باهم ، صرفا به طرفدران دولت و اپوزسیون مسلح ، همچنان دولت و اپوزسیون غیر مسلح خلاصه نشده ، بلکه در میان ارگانهای مختلف دولت و حتی در داخل ارگان های عالی مربوطه آن ـ ازجمله در دستگاه ریاست جمهوری ـ سرایت نموده است . صف آرایی های متقابل علنی ، بعید از امکان نیست که افغانستان را به دور دیگری از دایره شیطانی بحران و اوضاع فاجعه بارتری سوق نمایند.

     درک از واقعیت وضعیت کنونی  و ضرورت تلاش برای نجات کشور از وضع فاجعه بار موجود و جلوگیری از انکشاف منفی آن و خواست مبرم مردم افغانستان ما را فرا میخوانند تا حزب وطن دوباره بمثابه نیروی تاثیر گذار ، در وضعیت سیاسی کشور حضور یابد . بدین منظور بعد از توطیه فروپاشی حزب و تلاشهای خستگی ناپذیر جهت انسجام مجدد اعضای آن ، اینک اجلاس کنونی مجمع عالی حزب محبوب ما به این خواست مبرم وضع کنونی جواب می دهد .

     رفقا ، دوستان !

     لازم است درین اجلاس عالی و با اعتبار ، به چگونگی وجود و حضور حزب وطن در مسیر انکشاف اوضاع سالهای بعد از توطئه فروپاشی ساختار های حزبی ، نیز پرداخته شود .

    بعد از توطیه مذکور کادر ها و اعضای حزب وطن مورد پیگرد نه تنها دژخیمان سیه اندیشه قرون وسطایی قرار گرفتند، بلکه تهدید و تخویف علیه آنان از جانب«ستون پنجم» ، این عاملین استخبارات روسیه ، ایران و پاکستان ـ بنابر شناخت شان از کادر ها و اعضای حزب وطن ـ ، به مراتب بیشتر و خطرناکتر تعمیل می گردید . پلان ناکام قتل رهبر و بنیان گذار حزب وطن رفیق دوکتور نجیب الله ، مجبور ساختن ایشان به پناه بردن به مقر سازمان ملل متحد در کابل و ممانعت از خروج توافق شده ایشان از کشور ، ترور رفقا غلام فاروق یعقوبی عضو هیت اجرائیه حزب وطن و وزیر امنیت دولتی، جنرال باقی رئیس اداره پنج آن وزارت و اعدام علنی جنرال شهباز احمدزی قومندان ... گارد ملی ، در بالاحصار کابل و ده ها رفیق دیگر و همچنان زندانی ساختن صد ها تن از اعضای حزبی معتقد آرمانهای حزب وطن در مرکز و ولایات و سرانجام فاجعه شهادت دوکتور نجیب الله رهبر و بنیاد گذار حزب وطن ، نمونه های بارز آن تلقی میگردند . در چنین وضعیت رفقای ما مجبور گردیدند در شهر ها و یا هم در نقاط دور دست کشور مخفی گردند و یا به خارج از افغانستان پناه ببرند . با انکشاف منفی هرچه بیشتر اوضاع ، پروسه خروج تعداد هرچه بیشتر اعضای حزب از کشور ادامه یافت . فضای حاکم اختناق و ترور در داخل ، پراگندگی اعضای حزب در کشور های متعدد دنیا ؛ از کشور های منطقه ، تا اروپای شرقی و غربی ، شرق میانه ، امریکا ، کانادا و استرالیا ، خواستِ آغاز هرچه زود تر انسجام مجدد اعضای حزب وطن را با دشواری مواجه می ساخت . این وضع باعث آن گردید که جزایر متعدد بی ارتباط با هم از اعضای حزب وطن و با داعیه حزب وطن ، در محلات مختلف داخل کشور و در کشور های متعدد بوجود آیند  و هر یک با در نظرداشت شرایط ، به مبارزه شان بطور مخفی ، نیمه مخفی و یا علنی  ادامه دهند و بانشر اعلامیه ها ، ابلاغیه ها ، فراخوانها ، وجود وحضور حزب وطن را افاده نمایند .

    در عین حال زمانیکه ماموریت عاملین انفجار حزب ، بعد از تحقق توطئه و انتقال سخیفانه و نوکر صفتانه قدرت به دولت توافق شده در مسکو و ساخته شده در پاکستان ، ختم و دیگر کارایی نداشتند . بنابران تحت حمایت تنظیم های «جهادی» و «مسکو» از کشور خارج گردیده ، نخست به روسیه و بعد از توقف در آنجا ، به سایر کشورها پناه بردند . آنها با در نظرداشت امکانات ، فضای مساعد و رهنمایی مستقیم مسکو ، مطابق به شواهد غیر قابل انکار ، نه تنها از انسجام مجدد اعضای حزب وطن جلوگیری می نمودند ، بلکه بخاطر تضعیف و حتی محو کامل گرایش به آن ، نخست «جنبش ملی اسلامی» را قسماً جاگزین آن ساخته و دستور پیوستن اعضای حزب وطن را به این «جنبش» ، همچنان «شورای نظار» و «حزب وحدت» صادر نمودند ، تا آن بخش های از اعضای حزب وطن را جذب این ساختار های نظامی ـ سیاسی سازند که میتوانستند با دیدگاه های تعصب آمیز شان سازگاری نشان دهند . همزمان با سوق  اعضای حزب به ساختار های فوق ، برای بخش دیگری از اعضای حزب وطن که نمیتوانستند با گرایش های فوق سازش کنند ، در ادامه فعالیت های قبلی فرکسیونی شان سازمان دیگری را در مسکو و با شرکت «مشاورین» روسی در جلسات گروه موسسان آن ، بنیاد نهادند. نفر اول این تشکیل پنهان نمی نمود که :«دوستان همه امکانات را که به دسترس ح . د . خ . ا گذاشته بودند اینک در اختیار ما قرار داده اند» . این سازمان بنابر افشای هویت آن به کمال نرسید و اعضای حزب وطن از آن دوری جستـند . اما دنباله فعالیت آنان در اروپا به نامهای دیگر پی گرفته شد که امروز در داخل و خارج کشور به نقش نفاق افکنانه و خدمت گذاری شان به «مرجع اصلی» ، ادامه می دهند . توطئه گران صرف به کار تشکیلاتی بسنده نکردند ، تلاش نمودند حقایق تاریخی را مسخ نموده ، با فریب و تذویر ، ذهیت های مردم افغانستان و اعضای حزب را به بیراهه بکشانند ؛ بر روی این خیانت بزرگ ملی شان خاک بریزند و مجموع مسوولیت های تاریخی را متوجه رهبر حزب و رئیس جمهور دوکتور نجیب الله سازند . درین زمینه کتاب « اردو و سیاست در سه ده اخیر افغانستان» که با توسل به دروغ بزرگ ، به وسیله گروه از افراد با بیان و نگارش نا همگون تهیه و بنام «ستر جنرال محمد نبی عظیمی» ، معاون اول وزیر دفاع و قومندان گارنیزیون کابل ـ سردمدار نظامی ستون پنجم ـ نشر گردیده ، نخستین تلاش سازمانیافته درین زمینه بود که بعد ها ادامه یافت .

   اعضای حزب وطن با وجود مشکلات و توطئه های سازمانیافته دشمنان خارجی و عاملین داخلی ، به آرمانهای بزرک و انسانی حزب محبوب شان وفادار ماندند و برای یک لحظه هم رسالت و مسوولیت تاریخی شان را در قبال این آرمانها از یاد نبردند . تلاش برای زنده ماندن حزب از همان آغاز و از اجلاس دایر شده شورای مرکزی حزب ـ که توطئه گران آنرا فردای تعمیل توطئه ، بخاطر تائید آن و با نصاب ناتکمیل (با شرکت 45 تن) دایر نموده بودند ـ آغاز گردید . تاریخ آواز های رسایی را جاودانه در اوراق خویش ثبت نموده است که اعضای شورای مرکزی آن وقت حزب وطن : دوکتور سلطان جان شفا ، عبدالمبین مبین ، جنرال فاروق قومندان قوای سرحدی ، حضرت همگر ، دوکتور کبیر رنجبر و محمد معصوم سرباز درین اجلاس با تردید گزارش دروغین توطئه گران و تقبیح توطئه ، به دفاع از حزب وطن و رهبر و موسس آن ؛ چنین ابراز داشتند : « بر ضد دوکتور نجیب الله کودتا صورت گرفته است. وضعیت پیچیده و دردآور است . سرنوشت کشور و ملت را فاجعه بزرگ تهدید مینماید . مردم انتظار رویداد های اندوهباری را پیش رو دارند . با سرنوشت وطن بازی صورت گرفته است . دوکتور نجیب الله ، این قهرمان ملی و مدافع سرفراز دفاع از جلال آباد که در تمامی سنگرهای دفاع از آبرو و حثیت وطن با قامت رسا قرار داشت ؛  کسیکه میگفت «وطن یا کفن» ، «سر میدهیم و سنگر نه» ، چطور امکان دارد فرار نماید ؟ بر اساس معلومات ما بر او کودتا صورت گرفته و مسوولیت آن را شما اعضای هیئت اجرائیه بدوش دارید . ما از شما میخواهیم که  مطابق به رسم و رواج افغانی به دفتر سازمان ملل متحد بروید از دوکتور نجیب الله معذرت بخواهید . رضایت اش را حاصل و از آنجا با تضمین دوباره بیرونش کنید که امور کشور را انسجام بخشد ؛ ورنه کشتی سرنوشت وطن در حالت غرق شدن است و مسوولیت آن را شما بدوش دارید . ما باور داریم که کودتا تنها علیه نجیب الله نه بلکه بر ضد تمام مردم افغانستان صورت گرفته است . عجیب اینست که بغاوت در شمال صورت گرفته ،ولی قوت های نظامی در جنوب جابجا می شوند . منطق آن در چیست ؟ وضع نظامی قابل اعتماد نیست . چنان معلوم می شود که شما خود تان نیز در بالون بدون اکسیجن نشسته اید ؛ پیچیدگی بیشتر وضعیت و تعمیق بحران ، ما را به آن وادار خواهد داشت که از شما سلب اعتماد نمائیم.» موضعگیری سخنرانان و روحیه اجلاس مذکور باعث آن گردید تا دایر کنندگان اجلاس شورای مرکزی ، ختم بی نتیجه اجلاس مذکور را اعلام  نمایند . 

    بگذار این اجلاس مجمع عالی ، به نمایندگی از این آغاز گران مقاومت ، از رفقا دوکتور سلطانجان شفا و عبدالمبین مبین ... که اینجا تشریف دارند ، اظهار سپاس نمایند . 

    قابل درک است که مقاومت اجلاس فوق الذکر شورای مرکزی حزب و رد گزارش توطئه گران ، نه تنها عدم مسوولیت تاریخی اعضا و کادرهای حزب وطن را در قبال این خیانت ملی برخی از رهبران و نتایخ بعدی آن تثبیت نمود بلکه انگیزۀ شدبرای برداشتن ګامهای بعدی ایجاد حلقات و محافل اعضای حزب وطن در داخل و خارج از کشور . نخستین تلاش عده یی از رفقائیکه توانسته بودند زودتر به اروپای غربی برسند ، نسبت مساعد بودن وضع تشکل کوچک باالنسبه علنی را بنام «حزب وطن» تشکیل دادند . ولی در ادامه بنابر تمایل برخی از اعضای آن به عدول از اهداف و آرمانهای حزب وطن ، دوچار اختلافات شده ، بخش اعظم از کادر رهبری وفادار به ارمانهای حزب وطن در تاسیس حرکتی گسترده تری فعالانه شرکت نمودند که وظیفه انسجام مجدد اعضای حزب وطن را در برابر خویش قراد داد  . همین حرکت بود که دیدګاه ها وسیاستهای محوری حزب وطن را معرف کرکتر سیاسی و فکری خود اعلام داشت و  با پیګیری و تحمل ګسست ها و پیوستها راه خود رابه نیت انسجام مجدد اعضا ، محافل و سایر جزایر حزب وطن تا تدویر مجمع عالی ، بلا انحراف ادامه داد . این حرکت درجلسه بنام « جلسه ګفت وشنود جمعی از اعضای حزب وطن» مورخ پنج جنوری سال ۲۰۰۲ عیسوی در شهر هامبورګ جمهوری اتحادی آلمان ٬ با نشر فراخوان عنوانی اعضای حزب وطن پا به عرصه وجود ګذاشت.  این روند که به همت کمیته های توظیف شده توسط جلسه نامبرده به کار در میان اعضای حزب ادامه داد در ۱۲ جون سال ۲۰۰۴ عیسوی توانست جلسه وسیع اعضای حزب وطن را در شهر بریمن جمهوری  اتحادی آلمان برګزار نماید.

این جلسه که باصدور اعلامیه و تصویب خطو ط فکری پایان یافت ،عملا به تشکلی منجر ګردید که بعد ها «تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن»  را اساس ګذاشت و تصویر روشنی از حزب٬ اعضای حزب و حرکت موجود را ارائه داد و برای بار اول نظریه در حال تکامل تدویر مجمع عالی حزب وطن را مطرح نمود که در ادامه به ستراتیژی تشکیلاتی آن مبدل ګردید.

در جلسه شهر بریمن تصریح ګردید که ساختار های تشکیلاتی حزب وطن در اثر فشار از بیرون و خیانت از درون فروپاشید و « آنچه وجود عینی دارداعضای منفرد و جزایر پراګنده حزبی در اشکال ګروه ها و اجتماعات کوچک است » و دقیقآ تشکل همین « اشخاص و ګروه ها» رااز طریق تدویر مجمع عالی هدف اصلی خویش تعیین نمود و اعلام داشت که : « حرکت ما شکار هیچ نوع خام طمعه ګی نخواهد شد ما به راه خود جهت تدارک کنګره.... ادامه خواهیم داد. اعضای حزب وطن نیز یک حقیقت بیرون از ذهن ماست٬ ما نمیتوانیم انتخاب کنیم که چه کسی عضو حزب وطن باشد و چه کسی نباشد. همه آنانیکه دیروز در تشکیلات آن وجود داشت و مطابق اساسنامه واژه عضو حزب  به آنها  اطلاق شده میتوانست اعضای حزب وطن اند..... مګرآنکه به اهداف و آرمانهای آن پشت کرده باشند و در خط اندیشه  ٬تفکر و قلمرو آرمانهای دیګر  جا خوش کرده باشند . »

      پروسه مورد نظر تشکیلات مؤقت انسجام اعضای حزب وطن زمانی از لحاظ سیاسی و تشکیلاتی کسب اهمیت نمود و زمینه رشد یافت که تمام توجه وتلاش خود را در جهت حمایت از ساختارهای موجود حزب وطن در داخل کشور متمرکز ساخت٬ سفر های متعدد اعضای تشکیلات موقت غرض تبادل و انتقال تجارب به داخل کشور موفقیت های چشمګیری به دنبال داشت و تشکل مجدد اعضای حزب وطن را در داخل کشور و در یک سازمان واحد یقینی ساخت که با انتخاب شورای مرکزی تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن مورخ ... عملا مرکزیت رهبری تشکیلات مؤقت انسجام اعضای حزب وطن در داخل کشور ایجاد و زمینه آن مساعد گردید تا ګامهای عملی بسوی تدارک و تدویر مجمع عالی حزب وطن در داخل کشور برداشته شود که این حرکت با انتخاب کمسیون تدارک وتدویر مجمع عالی حزب وطن وارد مرحله عملی تعیین کننده و با تاسیس کمسیون مشترک تدارک و تدویر مجمع عالی حزب وطن از ساحه اثر گذاری فراتر از تشکیلات مؤقت انسجام اعضای حزب وطن ، برخوردار ګردید. در کمسیون مشترک تدارک و تدویر مجمع عالی حزب وطن افزون بر تشکیلات مؤقت انسجام اعضای حزب وطن ، حزب ملی وطن ، ... و عده یی از اعضای منفد حزب وطن کسب عضویت نمودند .

         (درین بخش می باید توضیخاتی در مورد سوابق سایر ساختار های عضو کمسیون و پروسه  توافقات بایشان ارائه گردد )

    رفقا ، اعضای مجمع عالی حزب وطن !

 تلاش های کمسیون مشترک تدارک و تدویر مجمع عالی حزب وطن  به تدویر مجمع عالی کنونی منتج گردید که اینک با مشروعیت تمام ، از اعضای حزب وطن نمایندگی نموده ، تلاش بعمل می آرود تا با درک رسالت و مسوولیت تاریخی خویش ، گذشته را نقد نموده و در روشنایی درسهای حاصله از آن ، وضع موجود کشور را تحلیل  و  وظایف آینده خویش را مشخص سازد .

     باید خاطر نشان ساخت که اعضای حزب وطن و بخصوص تشکیلات مؤقت انسجام اعضای حزب وطن ، نه صرف به انسجام تشکیلاتی اعضای حزب ، بلکه در رابطه به تحقیق و تدقیق  حقایق پیرامون توطئه سقوط حاکمیت ، منابع تحریک ، سازماندهی و تمویل خارجی و گماشتگان داخلی آنان ، منجمله ستون پنجم شان در حزب وطن و حاکمیت جمهوری افغانستان با نشر کتاب ها ، مضامین ، اسناد تصویری ثابت و متحرک کار در خور توجه را در برابر تبلغات دروغین «ستون پنجم» دشمن در درن حزب وطن ، منتشر ساخته که توانسته حقایق تاریخی را به عوض اطلاعات مسخ شده ، در اذهان و برداشت های مردم ، جاگزین سازد . درین زمینه میتوان با افتخار از نقش مؤثر سایت انترنتی «پیام وطن» و اخیراً سایت «راه ما» یاد نمود . افزون بر آن تشکیلات مؤقت با اتکا به بنیاد های اندیشه یی ـ سیاسی کنگره سرطان 1369 حزب ، در گسترش ، تعمیق ، توضیح و تفسیر بنیاد های اندیشه یی متذکره  و انطباق با شرایط جدید کار لازم و در خور توجه را انجام داده است . 

       اعضای محترم مجمع عالی ، دوستان عزیز !

       اوضاع دگرگون شده کشور ، منطقه و جهان از ما می طلبند تا با حفظ بنیاد های اندیشه یی ـ سیاسی مطرح در کنگره سرطان 1369 خورشیدی حزب ما ، مرامنامه و اساسنامه جدید حزب را  ، هم برای تعیین اهداف و وظایف حزب در مسیر انکشاف مطلوب اوضاع کنونی و هم  برای  انتظام حیات درونی حزب ، مورد بحث قرار داده ، تصویب نمائیم . نسخه های مسوده این دو سند اساسی ، بعد از تسوید به وسیله کمیته مؤظف از جانب کمسیون عالی تدارک و تدویر مجمع عالی ، نظرخواهی وسیع اعضای حزب وطن و نشر آن در برخی از رسانه های گروهی ، به دسترس شما قرار داده شده است.

    مسوده مرامنامه جدید تصویر روشنی از نظام اجتماعی ـ اقتصادی مشخصی را در تمام ابعاد اساسی حیات اجتماعی ارایه مینماید که حزب وطن در مرحله کنونی رشد و انکشاف اجتماعی ـ اقتصادی کشور و در اوضاع کنونی منطقه و جهان ، جهت دستیابی به آن مبارزه مینماید . محتوی این سند اساسی حزب ما ، با در نظرداشت شناخت علمی از واقعیت های موجود کشور ، بیان و تعریف این واقعیت ها از دیدگاه اندیشه سیاسی مصالحه ملی و با توجه به عناصر و روند های رشد یابنده در این واقعیت ها ، انسجام یافته است. مرامنامه جدید حزب ، یک بار دیگر اعتقاد خلل ناپذیر حزب را به حرکت ، تغییر و تکامل جامعه تسجیل نموده و جایگاه آن را بمثابه نیروی ترقیخواه و معتقد به تغییرات کیفی اجتماعی ـ اقتصادی ، با این برخورد اصولی تثبیت مینماید که حزب با اعتقاد به اندیشه سیاسی مصالحه ملی ، وجود و حضور عینی مجموع نیروهای اجتماعی و سیاسی را با در نظرداشت وزنه و نفوذ اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی شان معترف بوده ، برای حل تضاد ها و تناقضاتیکه بنابر ضروت پروسه حرکت ، تغییر و تکامل بروز مینمایند ، با دور جستن از افراط و تفریط ، به رعایت حد اعتدال معتقد است . با درنظرداشت همین ملحوظ در مقدمه مرامنامه جدید حزب ؛ چنین آمده است :

 «حزب وطن از تاسیس وهمان آغاز فعالیت خویش (سرطان 1369) نيروي ماهيتاًجديد سياسی است كه از متن نهضت آزاديبخش و ترقيخواه افغانستان و بمثابه وارث اين نهضت ، قامت برافراشته ، با درنظرداشت درسها و تجارب حاصله از آن ، بدون ذهنيگری ، شتابزدگی وآرمانگرايی ، متكی بر تحليل های علمی از اوضاع اجتماعی ، اقتصادي وفرهنگي كشور، اوضاع منطقه و جهان و با احساس مسووليت در برابر مردم وتاريخ افغانستان ، یک بار دیگر وارد وضعیت سياسي كشورگرديده ، باروحيه همكاری و تفاهم صادقانه باساير نـيروهاي ملی ، تحول طلب ، ترقيخواه و طرفدار جامعه مدنی ، جهت غلبه بر مشكلات كنونی و در ضديت با هرگونه  گرايشهای عقبگرايانه و محافظه كارانه ، عمل مينمايد . »

   مرامنامه جدید، یک بار دیگرموضع حزب را بمثابه ساختار رزمنده سیاسی جهت تحقق تغییر وتحول کیفی اجتماعی ـ اقتصادی تثبیت و به ماهیت انقلابی آن  ـ در عین تبین برداشت اصولی ما  از انقلاب ـ  صحه می گذارد . درین زمینه مقدمه مرامنامه ، چنین صراحت میدهد : 

      « حزب وطن طرفدار تحولات عميق و كيفی اجتماعی و اقتصادی است، اما دستيابی به اين تحولات را با توسل به توطئه ، عمل نظامی ، اِعمال زور و خشونت ، انحصار قدرت ، سوق جبری جامعه در مسير كليشه های ذهنی و پرش از مراحل ضرور رشد و تکامل اجتماعی ـ اقتصادی كاملاَ مردود ميداند و معتقد است كـه تحولات اجتماعی  اقتصادی در نتيجه تلاش ميليونها انسان برای دگرگون ساختن وضع نامطلوب موجود و نيل به ترقی، عدالت اجتماعی و رفاه عامه در يك پروسه ريشه دار تاريخی ، تحقق ميپذيرد . بنابرين حـزب پشتيبان پروسهً  تحقق رشد وانكشاف اجتماعی  اقتصادی و شگوفايی هرچه بيشتر فرهنگ ملی ، با خصلت تدريجی و صلح آميز آن ميباشد ، كه با اشتراك آگاهانه و داوطلبانه ميليون ها انسان هموطن ما ميبايد صورت گيرد . حزب نقش خويش را در اين پروسه بمثابه نيروی آگاه و متشكل سياسی ، در ترويج افكار و انديشه های ترقيخواهانه ، سمت دادن و رهبری حركت سياسی هموطنان برای دستيابی به اهداف مذكور، ايفا مينمايد.»

    خصلت ملی و دموکراتیک مبتنی بر فرهنگ افغانی ، مشخصه دیگر ماهیت حزب ماست که یک بار دیگر جایگاه آن را بمثابه مدافع راستین ارزشها و منافع ملی تثبیت مینماید . ما از چنین جایگاه اعلام میداریم که افغانستان مادر وطن همه فرزندان آن است و به فرد ، فرد هموطنان با حقوق و مسوولیت های برابر تعلق دارد . این واقعیت است که در افغانستان گروه های متعدد اتنیکی اعم از پشتونها ، تاجک ها ، هزاره ها ، ازبک ها ، ترکمن ها ، بلوچ ها ، نورستانی ها و دیگران ، همچنان پیروان مذاهب و ادیان و گویندگان زبان های متعدد  وجود و حضور داشته و در طول تاریخ در کنار همدیگر زیسته اند ، سرنوشت مشترک داشته اند و در دفاع از ارزشها و نوامیس مادر وطن واحد مان ، سهم  گرفته اند . آنها فرزندان باهم برابر مادر وطن واحد مان ـ افغانستان ـ اند . ما معتقد هستیم که تلاشهای نفاق افگنانه میان افغانها ، حرکت ضد ملی است که دشمنان خارجی مردم افغانستان و سازمانهای جاسوسی شان ، آنرا به منظور اختلال تداوم پروسه تکوین ملت در افغانستان ، دستیابی به اهداف ضد افغانی شان و با استفاده از عمال افغانی خویش  دامن میزنند . به همین ملحوظ درمرامنامه جدید طی توضیح مواضع حزب در عرصه اجتماعی ؛ چنین آمده است :

       « مردم افغانستـان متشكل از اقوام متعدد است كه بايد عينيت وجـود  آنان در ساختار نهاد های سیاسی واجتماعی افغانستان بطور عادلانه و دموكراتيك انعكاس قوی داشته باشد .  حزب وطن مخالف تاسیس و تشکل ساختارهای سیاسی برمبنای تعصبات تنگ نظرانه اتنيكی ، زبانی ، سمتی ، مذهبی بوده ، همچنان سؤ استفاده هـای سياسی و مداخلات غرض آلود خارجی را  كه بمنظور ايجاد خصومت ميان مردم باهم برادر ساكن كشور صورت ميگيرد ، محکوم مینماید .»

   بدین ملحوظ و بادر نظرداشت ارزش های مندرج برنامه  حزب ، ما از این تربیون با اعتبار اعلام میدارم که حزب وطن تنوع موزائیک اتنیکی ، زبانی ، دینی ، مذهبی و طبقاتی جامعه افغانی را بمثابه گل های رنگین باغستان واحد مادر وطن مشترک مان ، واقعیت عینی دانسته از مبارزه آنان بخاطر دستیابی به خواسته های اختصاصی شان ، به شرطی پشتیبانی می نماید که این خواست ها با منافع ملی در تضاد و تقابل قرار نگیرند ؛ در صورت تقابل این خواسته با منافع ملی کشور ،  ما خویش را به رجحان منافع ملی بر این خواسته ها متعهد میدانیم . بدین ملحوط و بخاطرخصوصیت و ماهیت ملی حزب ما ؛ اعلام می نمائیم که : حزب وطن ، حزب یک قوم ، یک قبیله و یک طایفه نیست ؛ حزب وطن ، حزب یک طبقه ، یک قشر و یک لایه اجتماعی نیست ؛ حزب وطن ، حزب یک سمت و حزب گویندگان یک زبان نیست ؛ در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب وطن مسلمان بوده همچنان اهداف و سیاست های حزب ما با ارزشهای انسانی دین مقدس اسلام مطابقت کامل دارد ؛ این واقعیت مانع از آن نمی گرد که حزب از حقوق و منافع هموطنان پیرو سایر ادیان دفاع و حمایت نماید و یا مانع عضویت شان در حزب وطن گردد . بادرنظرداشت موضع فوق ، حزب وطن، حزب ایدولوژیک هم نیست ، پس  «حزب وطن» بنابر ماهیت و خصلت ملی و صلح خواهانه خویش ، حزب مخالف جزم گرایی و قالب های ذهنی از قبل دکته شده ایدولوژیک  و حزب معتقد به تحلیل های علمی از واقعیت های اوضاع مشخص در زمان و مکان معین بوده ، به فرد ، فرد از افغانان هموطن تعلق دارد و مبتنی بر خصلت ملی خویش ، حزب متعهد به دفاع از حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی  و استقلال سیاسی است . همچنان حزب وطن در انتظام سیاست های داخلی و روابط خارجی خود ، متعهد به دفاع از منافع ملی است . مبتنی بر اصول فوق حزب وطن  متعهد به آن است که توجه لازم را در دفاع از حقوق افراد آن بخش های از جامعه معطوف دارد که بیشتر آسیب پذیر اند . بدین منظور دفاع از کارکنان (مزد بگیران) عرصه های تولید مادی و معنوی : اعم از کارگران ، دهقانان ، اهل حرفه و شخصیت های علمی و فرهنگی ، همچنان زنان و کودکان ، بخصوص مادران و اطفال بی سرپرست ، معلولین و معیوبین ، متقاعدین ، عودت کنندگان و کوچی ها و توجه به رشد و انکشاف محلات ـ بخصوص محلات عقب نگهداشته شده ـ و بهبود سطح زندگی آنان بر مبنای شاخص های رشد بشری در اولویت وظایف برناموی حزب وطن قرار دارد . حزب وطن معتقد است که خواست ها و منافع جمعی افراد این بخش های از جامعه ، زمانی میتواند برآورده گردد که توسط  نهاد های مدنی مدافع حقوق آنان منسجم و دولت را در بستر سازی های حقوقی ، به رعایت و تحقق آن تحت فشار قرار دهند . بدین ملحوظ ما از تاسیس و گسرش ضرور ساختار های مدنی و ارتقای اعتبار و اثرگذاری آنان در پروسه رشد و انکشاف اجتماعی و اقتصادی  ، حمایت نموده آنان را بخش لازمی نظام اجتماعی ـ اقتصادی میدانیم که برای دستیابی به آن مبارزه مینمائیم . 

      مطابق به ارزشهای مندرج مرامنامه جدید و بمنظور تامین رشد و انکشاف عرصه های مختف اقتصادی وانتظام پایه های اقتصادی رفاه اجتماعی ؛ حزب وطن از نظام مختلط اقتصادی ( دولتی ، خصوصی ، مختلط و کوپراتیفی) و انتظام ارشادی آن با توجه به رشد شاخص های  انکشاف بشری ، ایجاد فضای معقول برای عملکرد بازار آزاد ، رعایت اصول ارتقای سطح تولید ، تقسیم عادلانه ارزش اضافی بر عوامل چهار گانه تولید، اولویت های تولید کالای مورد ضرورت مستهلکین ، حمایت تولیدات  داخلی ، رشد و انکشاف سکتور زراعت ، نظام مالیاتی تصاعدی ، جلب هرچه بیشتر سرمایه ها و مساعدت های خارجی و تربیت مسلکی و فنی کارگران و کارمندان عرصه های مختلف اقتصاد ملی حمایت و پشتیبانی مینماید .

     مرامنابه جدید حزب ما به ارزشهای جامعه افغانی توجه داشته و تاکید دارد که : «  . ارزشهای فرهنگي نيروی عظيم تحرك اجتماعی در جامعه افغاني محسوب ميشوند . شخصيت يك فرد افغان در بستر اين ارزشها و در نتيجه بهم آميختن آن با ساير ارزشهای زيستی ، نضج مي يابد . حزب وطن معتقد است كه گسست از اين ارزشها ، بحرانِ از خود بيگانگی فردی وگروهی را باعث ميگردد ؛ بنابرين ما سياست فرهنگی خويش را بربنيـاد اين ارزشها و به ترتيبی تنظيم و تعميل مينمائيم كه امكانات لازم جهت غنای فرهنگ هريك از اقوام باهم بـرادرافغان را بمثابه بخشي از فرهنگ ملی ما در پروسه همگرایی ملی و در همسويی با ارزشهای فرهنگی جهان معاصر تدارك نمايد . »

     حزب به نقش و اهمیت دین مقدس اسلام در تشکل ارزشهای معنوی فرهنگ افغانی و در سمتدهی عقیده و عمل هموطنان مسلمان ، منجمله اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب باور و مبتنی بر این باور ، مرامنامه جدید مشعر است که دین مقدس اسلام«در تشخص معنويت مسلط جامعه افغانی از ظرفيت عظيم انگيزنده برخوردار است . حزب با چنين دركی سياست های فرهنگی خود را در پرتو ارزشهای دين مقدس اسلام : عبادات ، طهارت و پاكی معنوی و جسمی ، تقوا و پرهيزگاری ، راستی و درستی ، خير و خيرات ، صدقه و ذكات ، تعـاون و دستگيری ، صـلح و آشتی ، برادری وبرابری ، صلهً رحم و شفقت ، همكاری و دوستی ، احترام به زنان ، حفظ پاكيزگی مادی و معنوی محيط خانوادگی ، محيط زيست و محيط كار، فرض دانستن آموزش برای مردان و زنان ، احترام به بزرگان و شفقت بر خوردان ، مروت با دوستان و مدارابا دشمنان ، روابط نيك با همسايگان ، همزيستی وروابط نيك باپيروان سايراديـان و احترام به اعثقادات آنان ، تنظيم مينمايد. در عين حـال مـا بـا سؤ استفاده از دین جهت فریب و اغوای دینداران و بکاربرد آن بمثـابه وسيـله دستیابی به اهداف سیاسی ، بطور قطع مخالف هستیم . » 

       حزب وطن از تنظیم سیاست خارجی کشورمبتنی بر درک جهان معاصر در ابعاد جدید که خصوصیت عمده آن می باید همکاری و تساند بین املللی برای بقای بشریت ، حل سیاسی  و صلح آمیز مسایل جهانی ، تشنجات منطقوی و اختلافات میان کشور ها باشد ، همچنان از تامین همکاری های اقتصادی ، فرهنگی و ایکولوژیکی میان کشور ها ، توأم با رعایت منافع مشروع همدیگر و تلفیق آن با منافع مسلم جامعه بشری  حمایت می نماید . 

       مبتنی بر ارزش های فوق ما از حفظ ، بهبود و توسعهً مناسبات افغانستان با همه کشور های جهان ، با در درنظرداشت  اصول تساوی حقوق ، عدم مداخله ، احترام متقابل و منافع جانبين  پشتيبانی نموده و با كشورهای همسايه خواهان تامين مناسبات حسن همجواری، همسايگی نيك متكی برعدم مداخله در امور همديگر، تامين همكاری متقابل ؛ بخصوص همکاری های متقابل اقتصادی با بادرنظرداشت منافع همدیگر وحل اختلافات( منجمله اختلافات مرزی) از طرق مسالمت آميز و سياسی با در نظر داشت حقايق تاريخی و معيار های قبول شده جهانی تحت سر پرستی سازمان ملل متحد و ساير مجامع بين المللی ، ميباشیم .

     حزب وطن در وضعیت بحرانی کنونی افغانستان و مداخلات علنی استراتزیک برخی همسایگان و قدرت های جهانی در امور داخلی کشور ما ، قبل از همه خواهان تدارکات ضرور سیاسی ـ دفاعی است . ما عقیده داریم که اکنون نیز راه حل معقول ابعاد خارجی معضله افغانستان مطابق به پیشنهاد دوکتور نجیب الله در اجلاس جنبش عدم انسلاک منعقده بلگراد (1989) است و می باید اکنون نیز بر تحقق آن تاکید داشت ؛ ولی در صورت تداوم لجاجت کنونی برخی از همسایگان افغانستان بر اهداف و استراتیژی های ضد افغانی شان ، منافع ملی افغانستان حکم مینماید تا در تدارک امکانات جهت دفاع از مادر وطن : از مسئله تقویت لازم و ضرور قوای امنیتی و دفاعی کشور و بسیج مردم افغانستان گرفته  تا بکاربرد تمام امکانات موجود و مساعد منطقوی و جهانی برای دفاع از منافع ملی مان ، مورد مطالعه قرار گیرند . این پروسه بخشی از تضمین های لازمی دفاعی برای سیاست بیطرفی دایمی افغانستان خواهد بود.

      حضار محترم  !

      متکی بر استنتاج ارزشهای مندرج مرامنامه جدید  ، حزب وطن با درنظرداشت تعهد خویش به اصل اعتدال و عدالت و با شناخت علمی از واقعیت های کنونی جامعه افغانی و اتکا بر عناصر و روند های رشد یابنده آن ، مبارزه در راه تاسیس نظام رفاه اجتماعی  و ساختار های اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی مربوط آن را هدف دراز مدت خویش درین مرحله رشد و تکامل جامعه قرار داده و برای دستیابی به آن مبارزه مینماید . بدین منظور  در مقدمه مرامنامه مورد بحث ما ؛ چنین قید گردیده است :

     «حزب وطن با اتكا به مختصات جامعه افغانی ،  وظايف اساسی خويش را در مرحله كنونی ، مبارزه بخاطر استقرار صلح واقعی و عادلانه ، اعمار مجدد ، انكشاف اقتصادی و اجتمـاعی وبمنظور ارتقـای سطح رفاه مردم ، تامین پروسه قانونمند خودآگاهی و وحدت ملی ، گسترش  و تعميق  دموكراسی قرار داده و در  نهایت از پروسه ایجاد ، تحکیم ، گسترش و تعمیق ارزشهای جامعه رفاه در عرصه های زیستی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی حیات جامعه ، دفاع نموده از نقش ساختارهای جامعه مدنی به هدف تامین مشارکت آگاهانه مردم درین پروسه حمایت مینماید . ما جامعه رفاه را متشکل از افراد آزاد و با حقوق مساوی می پنداریم که آنان در یک نظام اجتماعی مردم سالار و حقوق بنیاد از امکانات برای تامین امنیت و رفاه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی برخوردار گردیده ، حقوق و مکلفیت های قانونی شان را در پروسه زیست باهمی درک و توأم با تبارز فرهنگ عالی و احساس قوی هموطنی تعمیل نمایند . » 

    حضار محترم ، اعضای مجمع عالی حزب وطن !

    اساسنامه جدید حزب که مسوده آن را در اختیار دارید ، در صورت تصویب ، حزب را هم از لحاظ ساختار و هم از لحاظ عملکردآن به سازمان سیاسی ماهیتاً جدید و در انطباق با واقعیت های جامعه افغانی و خواسته های زمان ما ، مبدل می سازد . بدین ملحوظ  در مقدمه اساسنامه ، حزب وطن چنین تعریف گردیده است :

 حزب وطن محصول قانونمند تكامل تاريخی و وارث نهضت آزاديبخش و تـرقيخواه مـردم سـرزمين باستانی ما بوده ، از متن آن قامت برافراشته ، با درنظرداشت درسها و تجارب حاصله از اين نهضت و تلفيق آن با اندیشه های صلح خواهانه و حقايق جهان معاصر ، اهداف خويش را معين نموده و حيات درونی خود را تنظيم مينمايد. اعتقاد به اندیشه سیاسی مصالحه ملی مبتنی بر اصل جاویدان «و صلح الخیر» ؛ باور به ارزشهای جامعه مدنی واز جمله دموكراسی و پلوراليزم سياسی  عقيدتی ، سرشت حزب وطن را تشكيل ميدهد . بنابرچنين سرشتی ، حزب حیات درونی خویش را  نيز مبتنی بر اصول دموكراسی و پلوراليزم نظرياتی (وحدت در تنوع) انتظام میبخشد ؛ تا اعضای حزب بتوانند تنوع نظریات را ارایه و  جایگاه شان را در آرایش نیروهایی تثبیت نمایند که در درون حزب با رعایت ارزشهای مندرج مرامنامه و اساسنامه آن ، تبارز نموده و یا مینمایند.

     « حزب وطن عاليترين شكل سازمان سياسی سراسری وطنی وطندوستان افغانستان است كه در آن افراد پيشگام ، آگاه ، متعهد و با وقف ، ازميان مردم افغانستان ، بطور داوطلبانه متحد گرديده ، با اعتقاد به وفاق ملی و با اتكا به ارزشهای دمكراتيك فرهنگ افغانی و اصول پذيرفته شده عام بشري، جهت ایجاد ، تحکیم ، گسترش و تعمیق ارزشهای اجتماعی ـ اقتصادی  جامعه رفاه وساختار های مدنی لازمی آن ، مجاهدت مينمايد . »

      اساسنامه حزب وطن این واقعیت را تسجیل مینماید که حزب وطن پدیده تصادفی در وضعیت سیاسی کشور ما نبوده بلکه ، هم از لحاظ اندیشه یی ـ سیاسی و هم از لحاظ ساختاری ، محصول قانونمند تکامل تاریخی نهضت های ترقیخواهانه میهن بوده که اینک بعد از توطئه فروپاشی آن ، دوباره با در نظرداشت درس های حاصله ، با پالایش اندیشه یی ـ سیاسی و ساختاری ، با توان و انرژی بیشتر و باعزم و اراده راسختر جهت خدمت به مادر وطن و هموطن ، وارد وضعیت سیاسی کشور میگردد . اساسنامه جدید درین زمینه مشعر است که :

      «حزب وطن محصول قانونمند تكامل تاريخی و وارث نهضت آزاديبخش و تـرقيخواه مـردم سـرزمين باستانی ما بوده ، از متن آن قامت برافراشته ، با درنظرداشت درسها و تجارب حاصله از اين نهضت و تلفيق آن با حقايق جهان معاصر ، اهداف خويش را معين نموده و حيات درونی خود را تنظيم مينمايد .»

      یکی از مختصات نوین اساسنامه جدید ، آن آرزوی رهبر شهید ما دوکتور نجیب الله است که  علی الرغم علاقمندی شدید شان ، بنابر وضعیت نامناسب عینی ، هم در کشور و هم در درون حزب حین تدویر کنگره سرطان 1369 ممکن نگردید تا درج اساسنامه حزب ، مصوب آن کنگره گردد . این مشخصه که حزب را با مقتضیات زمان هماهنگ می سازد ، پلورالیزم نظریاتی در زمینه چگونگی دستیابی به اهداف مرامی حزب است . درین زمینه در مقدمه اساسنامه جدید حزب آمده است :

«اعتقاد به اندیشه سیاسی مصالحه ملی مبتنی بر اصل جاویدان «و صلح الخیر» ؛ باور به ارزشهای جامعه مدنی واز جمله دموكراسی و پلوراليزم سياسی  عقيدتی ، سرشت حزب وطن را تشكيل ميدهد . بنابرچنين سرشتی ، حزب حیات درونی خویش را  نيز مبتنی بر اصول دموكراسی و پلوراليزم نظرياتی (وحدت در تنوع) انتظام میبخشد ؛ تا اعضای حزب بتوانند تنوع نظریات را ارایه و  جایگاه شان را در آرایش نیروهایی تثبیت نمایند که در درون حزب با رعایت ارزشهای مندرج مرامنامه و اساسنامه آن ، تبارز نموده و یا مینمایند.»

     این مشخصه دسته بندی های مشروع و معقولی را در درون حزب مجال تبارز قانونی میدهد که از یک سو مبارزه درون حزبی را بمنظور رفع انحرافات و کاستی های محتمل ، زمینه داده و از سوی دیگر با انگیزش رقابت های معقول ، باعث تحرک و دینامیزم ساختار های درونی حزب میگردد. حزب بنا بر اهمیت چنین تحرک درحیات درونی خویش و انتظام معقول آن ، رهنمودی را  تنظیم و آن رادر یکی از جلسات شورا مرکزی خویش مطرح و تصویب خواهد نمود . 

    همچنان حزب ما بنابر خصلت ملی خویش حزب فرا قومی ، فرا طبقاتی و فرا سمتی است . بنابرین از ظرفیت بزرگ پذیرش برخوردار بوده ، اساسنامه جدید با در نظرداشت این مشخصه از یک جانب سهولت در پذیرش اعضای جدید را مطمع نظر داشته و از جانب دیگر گستره ساختار های تشکیلاتی حزب میتوانند مجموع شهر ها و محلات کشور را تحت پوشش خویش قرار دهند . باور ما اینست که در صورت تصویب اساسنامه جدید و تطبیق آن ، حزب ما را به یک نمونه عالی ساختار سیاسی فعال ، تبارز میدهد.

    رفقا و دوستان عزیز !

     بعد از بحث و برسی وضعیت حزب وطن در مسیر انکشاف اوضاع کشور طی مدت بعد از کنگره سرطان 1369 ، چگونگی اوضاع کنونی کشور و وظایف ما در قبال آن ، که مرامنامه جدید حزب خطوط اساسی آن را ارایه نمود ، همچنان بعد از بحث پیرامون مسایل انتظام حیات درونی حزب ،  مبتنی بر اصول مندرج در اساسنامه جدید ؛ اینک در اخیر میخواهم خاطر نشان سازم که مبارزه با وضعیت پیچیده و بحران روبه نزاید کنونی کشور در بعد داخلی ، قبل از همه به تبارز اراده واحد ، مؤمن ، مستقل ، با القوه و باالفعل افغانی ضرورت دارد . که این مأمول از همان آغاز ـ از کنفرانس بن در 2001 ـ بنابر برخورد غیر مسوولانه  و اتکای صرف بر نیروهای ناسالم و ناکام آزموده شده ، اغماز گردید و طی پروسه بعدی دولت سازی به سیطره مافیایی بر تمام ساختار های قدرت واداره مرکزی و محلی دولتی زمینه داد و در نتیجه اینک این فرصت از دست رفته است که دستگاه ناکام ، ناکاره و فاسد دولت کنونی بتواند ، اراده واحد ، مومن ، مستقل باالقوه و باالفعل ملی را تبارز دهد و یا مرکزی برای تجمع و تبارز چنین اراده گردد . زیرا دولت کنونی بنابر عدم اعتماد و اعتبار خویش نزد مردم ، فاقد صلاحیت و سازماندهی این داعیه است ، بنابرین یگانه بدیل کنونی برای تجمع و تبارز چنین اراده فشار ها و مقاومت گسترده دموکراتیک و مدنی مردمی است که مسوولیت سازماندهی ، سوق و اداره آگاهانه آن را توأم با هوشیاری سیاسی ، جبهه واحد ضد جنگ ، ضد مداخلات خارجی و عوامل نفوذی آنان در میان اپوزسیون مسلح ، اپوزسیون غیر مسلح و در ارگانهای قدرت و اداره مرکزی و محلی و برضد فساد اداری و نفوذ مافیایی در دستگاه دولتی ، به عهده بگیرد  . این جبهه می باید شامل  تمام نیروهای اجتماعی ـ سیاسی متعهد به اهداف فوق و متعهد به پلاتفرم واحد ؛ اعم از احزاب ، سازمانها ی اجتماعی ، شخصیت های مؤثر و صاحب نفوذ قومی ، روحانیون و علمای دینی ، دانشمندان و سایر شخصیث های محبوب و با اعتبار فرهنگی گردد که  صلاحیت تمثیل و تعمیل اراده حد اکثر مردم افغانستان را داشته وتلاش نمایند تا مقاومت داوطلبانه مردمی را در محلات علیه مفاسد فوق الذکر سازماندهی ، سوق و رهبری نمایند . در صورت علاقمندی و تبارز حسن نیت از جانب سازمان ملل ، بهتر خواهد بود این سازمان از  پروسه مورد نظر صرف حمایت سیاسی و اخلاخی بعمل آورد ، نه مالی . زیرا تجربه نشان داده است که منابع سخاوتمندانه و باد آورده مالی ، بنابر زمینه بد نامی ، نه علاقمندی داوطلبان مومن و معتقد به داعیه را ، بلکه تجمع کلاه برداران حرفوی نامؤثر و بی اعتبار را باعث گردیده ، تجرید و بی اعتبار شدن پروسه را باعث میگردد . درین صورت حزب وطن با درک مسوولیت تاریخی خویش حاضر است و آمادگی دارد تا نقش خویش را درین پروسه ایفا نماید . 

    ما عقیده داریم که بـُعد خارجی معضله و بحران ، منابع تحریک و تمویل عوامل جنگ و بی ثباتی کشور ما ، در کشور های همسایه در پاکستان ـ و بخصوص در پاکستان ـ ، در جمهوری اسلامی ایران ، ساختار های بین المللی ترورستی و مافیای بین المللی مواد مخدر قرار دارد . در صورت نبود این منابع ، ریشه های عوامل بحران خشکیده ، شاخ و پنجه نفوذی شان در در اپوزسیون مسلح ، اپوزسیون غیر مسلح و در ارگانهای مرکزی و محلی قدرت و اداره دولتی افغانستان ، نمیتوانند به زندگی وفعالیت بپردازند . ولی تا اکنون دولت افغانستان نه تنها نتونسته و نمیتواند ف بلکه بنابر علل فوق الذکر نخواسته و نمی خواهد علیه منابع فوق اقدام نماید و جامعه جهانی اعم از سازمان ملل و «ناتو» نیز اقدامات لازم را در ابعاد مختلف که بتوانند بعد خارجی تحریک و تمویل عوامل بحران را تحت فشار قرار دهد ، بروز نداده اند . اقدامات ایالات متحده امریکا در ارتباط به وارد نمودن ضربه های هوایی در آن طرف خط دیورند ، عملیات خاص شکار بن لادن در ایبت آباد و تعلیق بخشی از کمک های مالی بر دولت پاکستان بخش ناکافی از این اقدامات است . تا حال مردم افغانستان به یاد ندارند که سازمان ملل  مداخلات علنی پاکستان و ایران را در امور داخلی افغانستان رسماً تقبیح و در قبال آن تصامیم مؤثر برای تحت فشار قرار دادن مداخله گران اتخاذ نموده باشد . وقت آن رسیده است که نیروهای ملی کشور نه تنها خود شان سهم خویش را درین زمینه ادأ نمایند بلکه چنین تقاضا هایی را از سازمان ملل و سایر نهاد های جهانی ، منطقوی ، کشور های دوست و نیروهای سیاسی و ساختارهای مدنی آنان بعمل آورند .   

   رفقا و دوستان محترم !

   افزون بر توقعات فوق از سازمان ملل ، این سازمان در موارد دیگری هم مدیون مردم افغانستان و از جمله مدیون اعضای حزب وطن و سایر نیروهای سالم افغانی است که اراده داشتند در عملیه صلح آن سازمان ـ در سال 1371 ـ نقش و مسوولیت شان را مسوولانه و با از خود گذری ایفا نمایند . ولی این عملیه ، باوجود تعهدات داده شده ، از جانب برخی حلقات بر سر اقتدار در قدراتیف روسیه ، جمهوری اسلامی پاکستان و جمهوری اسلامی ایران ، با بکار گیری عمال افغانی شان سبوتاژ گردید . آنها با سازماندهی بغاوت شمال و گسترش آن بسوی کابل و با توسل به کودتای نظامی ، حاکمیت جمهوری افغانستان را قبل از سپردن قدرت به اداره بیطرف ـ که می باید مطابق این عملیه صورت می گرفت ـ سقوط داده و دوکتور نجب الله رئیس جمهور افغانستان و رهبر حزب وطن را به پناه بردن به مقر نمایندگی سازمان ملل در کابل ، مجبور ساختند و به تعقیب آن ، با سبوتاژ عملیه صلح ملل ، کشور بسوی فاجعه بزرگ سوق و مردم افغانستان قربانی آن گردیدند . معلوم می شود که تا اکنون سازمان ملل ، علل و عوامل سپوتاژ عملیه تدوین شده و تائید شده خودش را که مسوولیت تطبیق آن را نیز متعهد بود ، برسی و افشا نه نموده است . مردم افغانستان ، اعضای حزب وطن و سایر نیروهای متعهد به تطبیق عملیه صلح ملل متحد در آن زمان ، حق و توقع دارند تا از سازمان ملل بخواهند به این مسوولیت تاریخی خود بپردازد ؛ در غیر آن  بجا خواهد بود که آن سازمان را نیز در تمام حوادث فاجعه بار سالهای اخیر کشور دخیل پنداشته ، اعتماد شان را به این با وجاهت ترین سازمان بین المللی مورد سوال قراردهند .

     همچنان جهانیان و مردم افغانستان در ادامه فاجعه فوق شاهد رویداد فاجعه بار ورود «طالبان»  به شهر کابل ، در تاریکی شب پنجم میزان 1375 خورشیدی نیز بودند و بخاطر دارند که حریم مقر نمایندگی سازمان ملل درین شهر ، بر خلاف تمام معیار های قبول شده جهانی ومستند با اسناد انکار ناپذیر ، به امر جنرالان آی . اس . آی پاکستان و به وسیله گروپی از گماشتگان افغانی آنان ، مورد تجاوز قرار گرفته ، رئیس جمهور سابق و رهبر حزب وطن و برادرش جنرال احمد زی را ـ که مسوولیت حراست از آنان را سازمان ملل بعهده داشت ـ با جبر از محوطه مقر نمایندگی آن سازمان بیرون کشیده ، توأم با تحمیل شکنجه های وحشیانه ، به شهادت رسانیدند . مردم افغانستان از جمله اعضای حزب وطن توقع داشتند و توقع دارند تا سازمان ملل ـ همچنان که مسئله ترور حراری صدراعظم سابق لبنان را مورد برسی قرار داد و نتایج آن را رسماً ابلاغ نمود ـ بخاطر اعاده اعتبار خود نیز ، جزئیات مربوط به چگونگی وقوع جنایت شهادت دوکتور نجیب الله و برادرش احمدزی را برسی نموده و حقایق مربوط به آن را هرچه روشنتر افشا و در قبال سازماندهندگان و عاملین آن تصامیم تنبهی اتخاذ نمایند . ما باور داریم که توجه به این خواست های برحق نه تنها به اعتبار سازمان ملل در ذهنیت های جهانی خواهد افزود بلکه به سوال های متعددی نیز پاسخ قناعت بخش خواهد داد که اذهان مردم افغانستان و از جمله اعضای حزب وطن و سایر نیروهای افغانی متعهد به عملیه صلح مذکور را می آزارند.   

 رفقا و دوستان !

   در نهایت این گزارش میخواهم با تاکید خاطرنشان سازم که حزب ما سالهای پر از فراز و فرود حیات و مبارزه سیاسی اش را از سر گذشتانده و در طی این طریق درسهای آموزنده و تجارب گرانبهایی را فرا گرفته است . این درسها میتواند مشعل راه دشوار و پرپیچ و خم آینده حیات و مبارزه سیاسی ما باشد . ما باور داریم که در پرتو این درسها میتوانیم با توکل به خدا ، اتکا به نیروی سازنده مردم افغانستان و در پرتو بنیاد های اندیشه یی حزب محبوب خویش ، این میراث گرانبهای رهبر بی بدیل سیاسی مان ـ شهید دوکتور نجیب الله ـ و سر مشق قرار دادن این مدافع نامدار نوامیس ملی ، به همه آن اهداف و آرمانهای دست یابیم که قرار است درین اجلاس عمومی با طرح و تصویب مرامنامه حزب ، مشخص گردند . مبارزه بخاطر دستیابی به این اهداف مسوولیت تاریخی ماست.

     ـ پاینده باد افغانستان مادر وطن عزیز و مشترک تمام مردم باهم برادر و برابر ما !

     ـ سربلند باد مردم افغانستان !

     ـ پیروز باد مبارزه عادلانه حزب محبوب ما ؛ حزب وطن !

     ـ اعضای حزب وطن به پیش ، بسوی دست یابی به آهداف و آرمانها انسانی  حزب ما !

     ـ رفقا ؛ عزم تان استوار و رزم تان پیروز ! 

 

چپاول دارایی های مردم توسط زورمندان ، جنگ سالاران و مفسدین داخل حاکمیت

Druckversion | Sitemap
© Rahema نشر مجدد مضامین این صفحه با ذکر منبع مجاز است